نمایشنامهٔ صحنهای مشهور هنریک ایبسن که در سال ۱۸۹۱ نوشته شده، اکنون به شیوهای پرشور و باشکوه (حماسی و احساسی) بازتولید شده است.هددا گابلر که میان حسرت گذشته و خفگی حال گرفتار است، در طول یک شب پُرتنش، تمایلات سرکوبشده را آزاد کرده و خود و اطرافیانش را وارد گردابی از دسیسهچینی و خیانت میکند.
فانی ۱۷ ساله، هنوز در جستجوی هویت خویش است. او در برقراری روابط دوستانه با دیگران با دشواری مواجه است. در سفر به آلمان، با دوست مکاتبهای خود، لینا، دیدار میکند. لینا آرزوی مشارکت در فعالیتهای سیاسی را دارد و این موضوع برای فانی نگرانیآور است.
یک دستیار تولید برای ساخت فیلم آموزشی ایمنی شغلی برای یک شرکت چند ملیتی، مجبور میشود داستان مصاحبهشونده را بازنویسی کند تا با روایت شرکت مطابقت داشته باشد...
این فیلم داستان لیدیا تار، موسیقیدان مشهور جهان و اولین رهبر ارکستر زن تاریخ آلمان را روایت میکند که تنها چند روز با ضبط سمفونیای فاصله دارد که او را به اوج حرفهای فوقالعادهاش میبرد...
زنی که اسب های پلیس را آموزش می دهد، فرزند دوم خود دختری 5 ساله که به شدت آسیب دیده است را به فرزندی قبول می کند، وقتی دختر رفتار خشونت آمیز و ضد اجتماعی از خود نشان می دهد، مادر جدیدش مصمم می شود که به او کمک کند...
در طی یک تور کتاب در ایالات متحده، "مکس" با یک زن جوان ملاقات می کند و عاشق او می شود. چند سال بعد مکس به ایالات متحده بر می گردد، و امیدوار است که دوباره با عاشق جوان خود ملاقات کند اما...
داستان فیلم در عصر حاضر و در هامبورگ آلمان اتفاق می افتد. مردی اسرارآمیز و فراری و شکنجه شده تا حد مرگ با ملیت نیمه چچنی نیمه روسی، به شهر هامبورگ می آید و ناامیدانه در جستجوی کمک و بازیابی ثروت پدر روسی اش است. هیچ چیز در مورد این مرد جوان درست به نظر نمی رسد و کسی نمی داند که او دزد است یا قربانی و در اصل چه هدفی دارد؟ زن انگلیسی جوانی که بانکدار خصوصی و وکیل است، مصمم می شود تا از حقوق او دفاع کند. در همین حین، این دو تحت نظر رئیس یک واحد جاسوسی آلمانی (با بازی هافمن) هستند که در تلاش است تا قطعات پازل را کنار هم بگذارد ولی زمان زیادی در اختیار ندارد...
کهنه سرباز جنگ افغانستان "توماس" که با رسوایی از خدمت مرخص شده است، به خانه خود در جریکو باز می گردد. "علی"، یک آلمانی ترک تبار که مالک بارهای زنجیره ای است، او را به عنوان راننده استخدام می کند. در این هنگام او را "لائورا"، همسر زیبا و جوان رئیسش آشنا می شود و...
یک زن جوان سوئیسی به کنیا سفر می کند، با یک جنگجوی ماسایی آشنا می شود و عاشق او می شود. با این حال، در تصمیم گیری برای ماندن با معشوق خود، او باید با شیوه زندگی غیرمعمول قبیله سازگار شود...
فیلیپ گربر یک فروشنده خودرو باهوش و از خود راضی است. با ماشینش پسر جوانی را که دوچرخه سواری می کند، زیر گرفته و فرار می کند. از آنجایی که او احساس گناه می کند، سعی می کند اطلاعات بیشتری در مورد قربانی تصادف پیدا کند و متوجه می شود که پسر در بیمارستان به شدت مجروح شده است.
یلا دیگر با شوهر زورگو و خشن خود زندگی نمی کند. اما همسرش هنوز نمی تواند با جدایی کامل کنار بیایید. وقتی گفتگوهای پر سر و صدای آنها به نتیجه چشمگیری می رسد، زندگی یلا به شکل عجیبی تغییر می کند...
در یک روز عادی اتفاقی عجیب همه را شگفت زده میکند . طی یک عملیات نیروهای ویژۀ آمریکا در عراق، مردی پیدا میشود که 8 سال پیش مرگش اعلام شده بود. مردی که محاسنش بلند شده و از تمدن برای چندین سال دور بوده . آن مرد کسی نیس جز " اسکات برودی" .او در این 8 سال اسیر نیروهای القاعده بوده و بر اثرِ تصادف به توسط نیروهای ویژه پیدا میشود. موجِ شادی در میان مردم آمریکا میخروشد...سربازِ وطن به آغوش میهن بازگشته ، حتی رئیس جمهور هم این بازگشت را به وی خوش آمد میگوید. اما آیا همه چیز به همین سادگیست؟...
در اتاق بازجویی، بازپرسان رودرروی مضنونین قرار میگیرند و سعی می کنند به هر طریقی شده به حقیقت دست یابند. حتی اگر لازم باشد قوانین شکسته شوند و همه چیز به خطر بیوفتد.