«شارون پوگ» (لوپز)، مأمور پليس، گذشته ي پر درد و رنجش را با چنان خشمي پنهان کرده که ناخودآگاه بر اجراي مأموريت هايش در يکي از خشن ترين منطقه هاي شيکاگو تأثير گذاشته است. تا اين که وقتي در يک درگيري «کچ لمبرت» (کاويزل) او را از مرگ نجان مي دهد، تغيير و تحول مثبتي در زندگي اش رخ مي دهد...
یک دکتر خود را در کلبه ی یک مرد مرموز می بیند که در حال شستشوی جای زخمش است. آنها متوجه می شوند که قاتل می خواهد باز برگردد که کار خود را پایان دهد، اما ...
داستان فیلم در مورد پروفسوری است که با نزدیک شدن به آخرای ازدواجش به دلیل مشکلات، شروع به خیانت میکند و با دانش آموز فرانسوی اش رابطه برقرار میکند....
در دوره ویکتوریایی انگلستان مربوط به سال 1873 - 1901 بانویی زیبا و مستقل به نام باثشیبا اوردین سه خواستگار بسیار متفاوت را مجذوب خود میکند. گابریل یک دامدار و فرنک یک گروهبان ارتشی و ویلیام یک انسان تحصیل کرده و فهمیده است...
شی وا" خلافکاری خرده پا است که عاشق "پریا" دختری می شود که در یک عروسی آن را ملاقات کرده. در این میان "نها" شش ساله وارد می شود و تصور می کند او پدرش است و...
«اليوت کارور» (پرايس)، غول رسانه ها، مي کوشد تا با ايجاد مناقشه ميان انگلستان و چين، سومين جنگ جهاني را به راه بيندازد و به اهداف جاه طلبانه ي خود دست پيدا کند. «جيمز باند» (برازنان) نيز چهل و هشت ساعت فرصت دارد تا جلوي او را بگيرد..
فیلم از آخر به اول می آید. ماجرای فیلم حول شبی در پاریس رخ می دهد، که زنی بنام «آلکس» (مونیکا بلوچی) در زیرگذر توسط یک غریبه مورد تجاوز قرار می گیرد و …...
«تری فلورس» (لوپز)، مستندساز جوان، مأمور ساختن فیلمی درباره ی قبیله ای از سرخ پوستان در آمازون می شود. در منطقه مرد غریبه ای که «پل سارون» (وویت) نام دارد، ادعا می کند قبیله ی مورد نظر را می شناسد و تری وگروه فیلم برداری را به آن جا خواهد برد. اما در عوض، گروه را به محل اختفای «آناکوندا» می برد؛ مار غول پیکری که آدم ها را درسته قورت می دهد...
"کلاریسا دالووی" در یک صبح زیبا برای خرید گلهای مهمانی شب خود به بیرون از خانه رفت.در همین زمان مرد جوانی در لندن از استرس ناشی از انفجار بمب رنج می برد."پیتر" از هند باز می گردد و از طرفی "کلاریسا" به زمان جوانی خود بازمی گردد و...
داستان فیلم در مورد دو برادر به نام های راجیو و رانویر است که صاحب دارایی های بسیار زیادی در آفریقای جنوبی هستند.بر اثر بازی های تقدیر منشی شخصی رانویربه نام سوفیا و دختر دیگری که مدل است به نام شاینا ذلباخته او میشوند اما طی حوادثی شاینا بر خلاف خواسته ی قلبیش با راجیو ازدواج میکند.با قتل اسرار آمیز رانویر همه ی مسائل دست خوش تغییراتی می گردد…...