مردی معمولی بنام «راین ویلسون» وقتی که همسرش تحت تاثیر یک قاچاقچی موارد مخدر قرار میگیرد، او خود را به شکل یک قهرمان در می آورد در حالیکه مهارت های یک قهرمان را ندارد...
افغانستان پيش از اشغال توسط روس ها. دو پسربچه، «امير» و «حسن»، بدون توجه به اختلاف طبقاتي که دارند، دوستان صميمي هستند. در حالي که «بابا»، پدر امير از بابت اين رفاقت چندان رضايت ندارد. وقتي «حسن» مورد اذيت و آزار قلدرهاي محله قرار مي گيرد، «امير» هيچ کمکي به او نمي کند. اما بيست سال بعد که طالبان قدرت را به دست گرفته اند، «امير» براي اداي دينش به «حسن» به افغانستان باز مي گردد...
وقتی شوهر اپریل 39 ساله که معلم است و دارای اخلاق کودکانه ای است او را رها می کند . مادر در حال مرگ اپریل بسیار ناراحت می شود در این حال اپریل یک نویسنده جذاب بریتانیایی را ملاقات می کند و ...
يکي از غول هاي رسانه اي از دنيا مي رود و دارايي او به يکي از خويشان دورش، «لانگ فلوديدز» (سندلر)مي رسد. اما «لانگ فو» جواني ساده دل، شوخ و شنگ و مقداري خل و چل است که از شهر کوچکي مي آيد و حالا در نيويورک مي خواهد به سبک خودش، کارهاي بزرگي صورت بدهد …
«تام» یک سال بعد از آشنایی با «وایولت» به او درخواست ازدواج می دهد، اما اتفاقاتی غیر منتظره باعث می شود دوران نامزدی آن دو بیش از حدی که فکرش را می کردند طول بکشد…
«اولیور تیت» پانزده ساله تنها دو هدف دارد: تا تولد بعدیش دیگر باکره نباشد. و شعله عشق بین مادرش و معشوقه قبلیاش که دوباره در زندگیاش سر و کلهاش پیدا شده را خاموش کند.
زمانی که یک کرمچاله (که از نظر تئوری میتوان از طریق آنها در زمان سفر کرد) کشف میشود، دانشمندان در صدد این بر میآیند که با سفر از طریق آن از محدودیتهای سفر انسان در فضا رهایی یابند. در میان مسافران، کوپر (مککانهی) مهندسی است که باید میان دو فرزندش و سفر برای نجات بشریت یکی را برگزیند…
پس از انجام یک نمایش خطرناک در یک برنامه، "تائه هان" خلبان کره جنوبی از تیم ویژه "عقابهای سیاه" اخراج شده و به واحدی جنگی منتقل می شود. او به سرعت با خلبان نمونه واحد "چئول های" دچار اختلاف می شود. او با خلبانان دیگر واحد دوست شده و عاشق "سه یونگ" مسئول زیبای تعمیرات واحد می شود...
زنی که از بیماری پارکینسون رنج می برد با یک دلال دارو آشنا می شود، و پس از مدتی در میابند که هردو معتاد چیزی هستند بنام «عشق».
پسر بچه اي که در يک مدرسه ي مذهبي محل نگه داري کودکان بي سرپرست زندگي مي کند، با مطالعه ي ماجراهاي «سايمن جادوگر»، نام «سايمن تمپلار» را براي خود بر مي گزيند. سال ها بعد، «تمپلار» (کيلمر)، ملقب به «سينت»، يک سارق حرفه اي اطلاعات محرمانه است....