«دوداس» (شاهرخ خان) پسر یک خانواده ثروتمند است که از دیرباز عاشق دختری بنام «پرواتی» بوده است، اما خانواده اش مانع ازدواج او با آن دختر شده اند. سرانجام دوداس برای تسکین دردش وارد مسیری برگشت ناپذیر می شود و سرنوشت او از دست او و همینطور خانواده اش خارج می شود...
میرا و جی, دختر و پسر جوانی هستند که در لندن با یکدیگر اشنا میشوند و ذوج خوشبختی را تشکیل میدهند. اما در حالی که همه چیز به خوبی پیش میرود, میرا ناچار است که برای تحصیل و زندگی به هندوستان برود و جی اعثقادی به ارتباط وعشق راه دور ندارد. اندو دوستانه از یکدیگر جدا شده و به این مناسبت یک بریک اپ پارتی نیز میگیرند.
داستان این این فیلم در ارتباط با زمان آينده نزديک است. مزدوري به نام توروپ از طرف مردي به نام گورسکي اجير مي شود تا دختري را از آسياي مرکزي به نيويورک برساند. توروپ ابتدا فکر مي کند اين يک کار عادي و چيزي در حد همراهي با دختري جوان است، اما ...
یک زن جوان بعد از اینکه برای 27 مرتبه ساقدوش عروس بوده است مجبور است در عروسی خواهرش با مردی که او به شدت و پنهانی به او علاقمند است همین نقش را برعهده بگیرد.
این فیلم براساس یک داستان واقعی ساخته شده است و داستان زوجی به نام پگی و لیو را روایت می کند که روزی اتفاقی ناگواری برای آنها ر خ می دهد. پگی بر اثر تصادفی بسیار شدید به حالت اغما می رود و بعد از چند روز که به هوش می آید، حافظه اش را از دست داده است..
یک پلیس میان سال وظیفه مواظبت از یک شاهد پرحرف و رساندن او از بازداشتگاه پلیس تا دادگاه را بر عهده دارد. اما افرادی قصد مانع گذاشتن بر سر راه او را دارند...
یک پسر بچه روبات که با تکنولوژی بسیار پیشرفتهای ساخته شده است، هرکاری میکند تا بتواند به پسری واقعی تبدیل شده و دوباره عشق مادرش را که یک انسان واقعی است، بدست آورد.
ویل هیز مرد سی ساله ای است که در منهتن نیویورک زندگی می کند . او یک دختر ده ساله به اسم مایا دارد و از همسرش طلاق گرفته است . دخترش مایا سوالهای زیادی از او در مورد زندگی قبل از ازدواجش دارد و دوست دارد بداند والدینش چگونه با هم آشنا شده و به هم علاقمند شده اند . داستان ویل از سال 1992 شروع شده که بعنوان یک سیاستمدار بلند پرواز به نیویورک رفته تا در مبارزات حزبی فعالیت کند . در آنجا او با دوست صمیمی اش راسل آشنا می شود که از لحاظ سیاسی با یکدیگر هم عقیده هستند و همچنین در مدت این سالها با سه زن با خصوصیات اخلاقی بسیار متفاوت در ارتباط بوده است . ویل می کوشد تا ...
«اندي استيتزر» که در يک مغازه فروش لوازم الکترونيکي کار ميکند، زندگي آراميدارد. همکارانش او را دوست دارند، از اين رو وقتي باخبر ميشوند که اندي در چهل سالگي هنوز باکره است، دست به کار ميشوند تا موقعيتي فراهم کنند تا مشکل اندي را حل کنند. اندي که در جواني به دليل تجربيات ناگواري که ازبرخورد با جنس مخالف داشته، اين نوع رابطه را به بوته فراموشي سپرده است. اما وقتي با «تريش»، زني چهل ساله که درنزديکي فروشگاه آنها يک مغازه تجارت اينترنتي دارد، آشنا ميشود تصميم ميگيرد تا در اين زمينه تجاربي کسب کند.
یک معلم که تنها زندگی می کند ، تمام مدت تلاش می کند تا حضانت پسرش را بگیرد . رفته رفته زندگی او بهبود می یابد و عاشق می شود و خبرهای خوبی در مورد پسرش به او می رسد ولی این شانس خوب با یک دروغ کوچک به طور وحشیانه ای نابود می شود و …