"کوپفرکینگل" از کار خود در کوره های جسدسوزی در چکاسلواکی لذت می برد.او خواندن کتابهای تبتی در مورد مرگ را دوست داشته و از باوری که سوزاندن جسد می تواند عذاب را تسکین دهد حمایت می کند.او را "رنکه" که در جنگ جهانی اول برای اتریش جنگیده برخورد می کند و...
"میکولاس" و برادرش "آدام" از مسافران برای پدر ظالمشان "کوزلیک" سرقت می کنند.در یکی از کارهایشان آنها با یک گروگان آلمانی برخورد می کنند که برای رساندن خبر دزدی و آدم ربایی به پادشاه فرار کرده است."کوزلیک" خود را برای خشم پادشاه آماده می کند و "میکولاس" را برای متقاعد کرده همسایه اش "لازار" برای پیوستن به او در جنگ می فرستد و...