دانشجویی پس از از دست دادن بورسیه تحصیلی خود قصد دارد قرص های اکستازی بفروشد تا پول مورد نیاز خود را برای تحصیل جمع آوری کند. او با انبوهی از مشتریان پنهان ملاقات می کند و باید از فروشندگان مواد مخدر و والدینش فرار کند تا شهریه خود را به موقع بپردازد...
داستان فیلم در مورد زنی به نام دانیکا مریک است که از توهم های پارانوئیدی به شدت رنج می برد. توهم ها و ترس های او برای خانواده و بچه هایش میباشد. او به همسر خود رندی و اویل روانپزشک خود اطمینان دارد ولی...
بعد از این که والدین خلافکار یک زن، از یک غریبه می خواهند که در یکی از سرقت های بزرگی که در حال برنامه ریزی اش هستند، همکاری کند، زندگی این زن زیر و رو می شود.
این سریال بیشتر بر مشکلات خانواده ها در عصر جدید می پردازد ، زندگی با نژادهای مختلف ، سن های مختلف، اعتقادات مختلف و جنس های مختلف. در خانواده مدرن تضاد ها بیشتر از هر روز نمایان می شود و فاصله بین نسل ها بیشتر و بیشتر. همین تضاد هاست که ما را به خنده وا می دارد. در خانواده مدرن هر کس سعی می کند تا خود را با شرایط خانواده تطبیق دهد ولی هر چه بیشتر تلاش می کند شرایط کمیک تری خلق می شود…
نام سریال یعنی «شهر جادویی» برگرفته از لقب شهر میامی آمریکاست و داستان سریال نیز در همین شهر و در سال 1959 میلادی، پیرامون یکی از بزرگترین هتل های جهان رُخ میدهد. «آیزاک اوانز» شخصیت اصلی این سریال، صاحب هتل بزرگ «دریا نما – Miramar» است. آیزاک همواره رویای ساختن این هتل را داشته و به همین دلیل و برای تامین هزینه های ساخت مجبور شده با رییس باندهای خلافکاری و قماربازی شهر، یعنی «بن دایموند» معروف به «قصاب» شریک شود. «دایموند» که به دلیل علاقه به قمار سرمایه خود را بر روی این هتل قرار داده، تمام تلاشش را میکند تا بازی قمار را راه بیندازد ولی از سوی دیگر آیزاک نمیخواهد پای دارودسته دایموند به هتل او و نزدیک خانواده اش باز شود. از سوی دیگر هم دادستان شهر میامی هم به دنبال دستگیر کردن «بن دایموند» است و آیزاک باید پای خودش را از کارهای دایموند نیز بیرون بکشد.