مردی که مرگش نزدیک است، تلاش میکند تا اشتباهات گذشتهاش را جبران کند و دوباره با افرادی که پس از یک فاجعه از آنها فاصله گرفته بود، ارتباط برقرار کند.
در دنیایی متعلق به آینده، قرن هاست که بین انسان ها و خون آشام ها جنگ وجود دارد. در یکی از همین درگیری ها، خون آشام ها به خانواده ای حمله می کنند و دختری را به اسارت می برند. کشیشی که بین مردم و در شهری محصور شده زندگی می کند، متوجه می شود که آن دختر، برادرزاده ی اوست. او همراه با دوست برادرزاده اش که کلانتر شهر محسوب می شود و به رغم مخالفت اصحاب کلیسا، تصمیم می گیرد برای مقابله به دل خون آشام ها بزند. با نزدیک شدن به محل آن ها و پیدا کردن ردی از برادرزاده اش، کم کم متوجه می شود این گروگان گیری در واقع یک تسویه حساب قدیمی است.
سریال در مورد دختری 12 ساله هست که پس از تبدیل شدن به یک خون آشام زندگی بسته ای دارد و فقط می تواند شب ها بیرون برود. پدرش تمام تلاشش را می کند تا حداقل مقدار خون انسانی را که برای زنده ماندن نیاز دارد، به او بدهد.
در حادثه ای همزمان در تمام دنیا، مردمان زمین برای 137 ثانیه بیهوش می شوند. این حادثه علاوه بر خسارت مادی، چیز دیگری را هم به همراه دارد، همه لحظاتی از 6 ماه آینده خود را می بینند...