سانی، خوانندهای با استعداد و نوازندهای ماهر، به جرمی که مرتکب نشده راهی زندان میشود. یووی، ستاره راک، برای اجرای برنامه در زندان دعوت میشود و در آنجا با سانی آشنا میشود. یووی در نهایت آهنگ سانی را به سرقت میبرد.
زمانی که یک افسر پلیس تبعیدی، یک راهزن جسور و فرزند یک فرمانده پلیس، به ناحق توسط یک قاچاقچی زیرک به جرمی متهم میشوند، برای آنکه به او درس عبرتی دهند و بیگناهی خود را اثبات کنند، تصمیم میگیرند که با هم متحد شوند.
"شانگر" عرازل اوباشی که در کلبه ای به همراه همسره باردارِ خود "گاندا" زندگی می کند ، روزی او دست به دعای "شیوا" (خدای هندوستان) می شود و یک فرزند صالح طلب می کند که او در ازای این خواسته ، جرم جنایت را ترک می کند ، طولی نمی کشد که "گاندا" دارای یک پسر می شود و ...