کارن در گروه راک در برازیلیا آواز می خواند و شیپور می نوازد ، اما هیچکس به کار او ذره ای علاقه نشان نمی دهد. در 27 سالگی، او امید خود را در شهری که پدربزرگش در ساختن آن کمک کرده بود از دست داده است...
"پییر" پس از اینکه متوجه می شود توسط زنی که به عنوان مادر می شناخته در دوران کودکی ربوده شده، با عواقب فهمیدن این حقیقت و خانواده واقعی خود روبرو می شود...
داستان فیلم در مورد زن خانه داری به نام هلنا میباشد که قصد راه اندازی فروشگاه مواد غذایی دارد ، او یک مستخدم برای مراقب فرزند و خانه اش استخدام میکند در همین بین شوهرش که از شرکت بیمه اخراج میشود...
کلارا ، یک پرستار تنها که در حومه سائوپائولو زندگی میکند به عنوان پرستار بچه فرزند متولد نشده توسط آنا که زنی مرموز و ثروتمند هست استخدام می شود. این دو زن باهم پیوند دوستی محکمی برقرار می کنند، اما یک شب سرنوشت ساز همه چیز را تغییر میدهد...