یک تهیهکننده سینما به یک خواننده کلوب شبانه پیشنهاد بازی در آخرین فیلمش را میدهد، اما او واقعاً میخواهد با او بخوابد. دخترک میداند، اما به هر حال قبول میکند. در همین حال، یکی از مشتریان کلوب یادداشتی دریافت میکند که در آن نوشته شده است به زودی یادداشت دیگری دریافت خواهد کرد و ده دقیقه پس از آن کشته خواهد شد.
یک موسیقیدان سیاهپوست تحصیلکرده و سطحبالا با زنی از طبقه پایینتر اجتماعی-اقتصادی ازدواج میکند تا او را از چنگ ناپدریاش که او را کتک میزند و بدرفتاری میکند، رها کند...
مردی از او کلاهبرداری شده و به مشروب خوری روی می آورد. وی پس از از دست دادن دخترش که در یک نزاع شیشه به سرش اصابت کرد، مجددا متولد شده و چند سال بعد برای انتخابات شهرداری نامزد شد...
وزیری در پس مبدل عادلانه خود بدخواه و شوم است: او با صاحب یک قمارخانه شریک می شود - و بعداً از او اخاذی می کند و به یک دختر صادق خیانت می کند - او و خودش را به تباهی می کشاند...
گروهی از نژادپرستان پی میبرند که زمین یک سیاهپوست بر روی مخزنی بزرگ از نفت قرار دارد. آنها به او فشار میآورند که زمینش را به آنها بفروشد، اما او امتناع میکند. نژادپرستان خشمگین شده و جان او را تهدید میکنند.