آل و الکس بعد از پانزده سال زندگی مشترک، به جای اینکه با ناراحتی از هم جدا بشن، تصمیم گرفتن با یه جشن بزرگ این اتفاق رو جشن بگیرن. این کارشون همه رو متعجب کرد.
نجیب زاده جوان کالیستو عاشق ملیبیا، دختر یک تاجر ثروتمند می شود. خدمتکار کالیستو، سمپرونیو، به آنها پیشنهاد میکند که سلستینا جادوگر را برای پیشبرد رابطهی عاشقانه به دست آورند. با این حال، خدمتکار دیگر کالیستو، پارمنو، به سلستینا مشکوک است...