Deborah Kara Unger

سرگذشت خانواده ي یهودی مجاري زونن شاين / سان شاين از اواخر قرن نوزدهم تا اواسط قرن بيستم...

یک مادر و پسر 10 ساله در کل کشور سفر می کنند و با انجام ترفندهایی زندگی اش را می گذرانند تا اینکه ماشین آنها خراب می شود ...

   داستان فیلم درباره ی “روبین هریکن کارتر”است. او یک ورزشکار افریقایی-امریکایی است که در برابر مشکلاتش برای تبدیل شدن به یک بوکسر در رده ی سبک وزن ها به مبارزه برخاست. اما رویا هایش با متهم شدن وی به قتل های سه گانه و محکومیت به زندگی سه گانه ی طبیعی خاموش شدند. با وجود تبدیل شدنش به عنوان یک ستاره و لجاجت و تلاشش برای اثبات بی گناهی اش از طریق نوشتن شرح زندگانی اش, سال ها تلاش بی ثمر او را دلسرد رها کردند. ولی وقتی که مربیانش با خواندن کتاب زندگی اش متقاعد شدن که حرفش را قبول کنند که میتوانستد با اعلام بی گناهی وی تبرئه اش کنند, اوضاع عوض شد و …

 «پورتر» (گیبسن) را دوستش، «وال» (هنری)، به جریان سرقتی می کشاند. همه چیز به خوبی و خوشی سپری می شود تا این که «لین» (اونگر)، همسر «پورتر»، از پشت به «پورتر» شلیک می کند. در واقع پس از آن که «وال» عکس «پورتر» را هم راه زنی دیگر (بلو) به «لین» نشان می دهد، این دو برای کشتن «پورتر» زدوبند می کنند. با این همه پنج ماه بعد «پورتر» که تبدیل به یک دیوانه ی روانی تمام عیار شده، بر می گردد…

یک قاتل مشروط به خانه دوران جوانی خود به استاتن آیلند باز می گردد، جایی که دوستی تلخی با همسر خویشتن دار برادر حسودش شکوفا می شود....

ریچتر، جوان بیکار و بدهکاری است که زیر فشار مشکلات اقتصادی و تهدیدهای یک قاچاقچی مواد مخدر قرار دارد. او از حمایت‌های بیش از حد مادرش خسته شده و آینده‌ای نامعلوم پیش رو دارد.

س از تصادفی سخت که زخمهایی زیادی برای او برجای گذاشت،یک تهیه کننده تلویزیون گروهی زیرزمینی را کشف می کند که نیازهای جنسی خودشان را با تصادف ارضا می کنند و …

کانر مک لئود که فریب خورده،هنگام برخورد با جادوگری نامیرا از زندگی آرام و خیالی خود بیدار می شود و...

یک روانپزشک برای کمک به بیمارش که یک صاحب گالری بدخلق است راه سختی در پیش دارد ...

یک استاد فیلمنامه نویسی ، مجبور است برای زندگی کردن ، یک ایده فیلم نامه را از شاگردش بدزدد . حال که فیلم نامه را دزدیده ، شاگردش به دنبال انتقام آمده است ...

«نيکلاس وان اورتن» (داگلاس)، سرمايه دار مقيم سن فرانسيسکو، چهل و هشت ساله شده است. او به عنوان هديه ي تولد، از طرف برادرش (پن) به شرکت مرموز CRS معرفي مي شود تا در يک «بازي» شرکت کند. اما خيلي زود مشخص مي شود که اين «بازي»، به شدت واقعي است و خطرات بسياري را به هم راه دارد...