ژاک طلاق گرفته است و یک کارخانه شراب سازی کوچک در آستانه ورشکستگی اداره می کند. هورتنس که مصمم است مجرد نباشد، یک روز وارد فروشگاهش می شود و تصمیم می گیرد برای یک کارگاه ثبت نام کند...
لوئیس، یک مجرد 58 ساله و مدیر مراسم تشییع جنازه، با ایگور، مردی 40 ساله مبتلا به فلج مغزی برخورد می کند. در یک ماشین نعش کش، این دو یک سفر جاده ای را در جنوب فرانسه آغاز می کنند، جایی که متوجه می شوند که ...
به دنبال مرگ مادر، سه برادر که هر کدام به دلیل مشکلات مالی درگیر زندگیهای دشوار و متفاوتی (بازیگر شکستخورده، فروشندهٔ ابزار با تظاهر به استادی، و متکی به زن مسن ثروتمند) هستند، دور هم جمع میشوند. آنها به همراه دختر نوجوان یکی از برادران، سارا، زندگی را ادامه میدهند.
یک کارمند معمولی یک فاحشه زرق و برق دار را برای یک شب استخدام می کند. وقتی آن شب تمام شد ، او نمی خواهد او را رها کند. او موافقت می کند که با او بماند ، اما رئیسش او را می خواهد...
سه مغ (پادشاه) در آستانه رسیدن به اصطبلی هستند که عیسی نوزاد به دنیا آمده است. اما بر اثر معجزهای عجیب در یک بُعد زمانی/فضایی گرفتار میشوند و به طور جداگانه به سه مکان مختلف روی زمین در سال ۲۰۰۱ منتقل میشوند. این سه پادشاه، با پیروی از اراده خداوند، مأموریت خود را ادامه میدهند و سرانجام در پاریس دوباره به هم میرسند. پس از بیپایان...
سه برادر ناتنی در مراسم تشییع جنازه مادرشان دوباره گرد هم میآیند. پس از آگاهی از ارثیهای که به آنها میرسد، به سرعت پول را خرج میکنند، اما بعداً متوجه میشوند که اصلاً قرار نیست آن را دریافت کنند. این سه مرد در حین تصمیمگیری در مورد نحوه ادامه کار، به هم نزدیکتر میشوند.
قاتلی زنجیرهای در حال کشتن زنان با گوشی تلفن و علامتگذاری اجساد آنهاست. کارآگاهی خصوصی به نام مارک البیشون که به دنبال مشهور شدن است، تصمیم میگیرد او را پیدا کند و برای این کار از دو دوست قدیمیاش کمک میگیرد که یکی از آنها صاحب یک بار خلوت است.
دو برادر زن به نام های دیدیر و برنارد یکدیگر را به چالش می کشند: نباید چهارده روز سیگار بکشند. این شرط بندی که در نهایت خیلی طولانی تر طول خواهد شد، در نهایت...