گروهی از کولی ها در جوار قصر کنت ساکن شده اند، در این حین زن الیور، دختر کنت را دزدیده و به خانه می آورد. اما بعد از مدتی دختر را رها کرده و به همراه معشوقه اش فرار می کند ...
استنلی و الیور به خیال به ارث بردن املاک مک لورل بصورت قاچاقی به اسکاتلند میروند اما تنها چیزی که از ارث نصیب آنها میشود یک نیانبان اسکاتلندی و یک نانفیه دان است …بعد از این ماجرا آنها با دوز و کلک به خدمت ارتش در می آیند تا به هند اعزام شده و قیم املاک مک لورل که به آنجا نقل مکان کرد را بیابند …
"استن" و "الیور" ملوانانی هستند که در مرخصی به سر می برند. آنها بعد از مراجعه به یک هتل متوجه می شوند که صاحب زورگوی هتل سعی دار دختری که در آنجا کار میک ند را به اجبار به ازدواج خود درآورد و ...
هاردی پس از یک شکست عشقی دچار افسردگی می شود و تصمیم می گیرد برای فراموش کردن این قضیه به همراه لورل به ارتش پیوسته و به عنوان سرباز در یک پایگاه صحرایی مشغول شوند ...
آقا و خانم هاردی قصد دارند شب آرامی را در کنار هم و در منزلشان بگذرانند. در این حین، لورل و همسرش به آپارتمان آنها میآیند. لورل که هوس بستنی کرده است، به همراه هاردی، برای خرید بستنی بیرون میزنند، اما در راه، زنی را میبینند که گویا قصد خودکشی دارد. لورل و هاردی این زن غرغرو و آبزیرکاه را نجات میدهند، اما زن، از این نجاتیافتن ناراضی است و آنها را تا منزل دنبال کرده و تهدید میکند که یا باید از او نگهداری کنند یا برایشان دردسر ایجاد خواهد کرد. لورل و هاردی یک شبِ آشفته و پردردسر در پیش دارند تا این زن را از چشم همسرانشان دور نگه دارند و ماجرا را حل و فصل کنند.
زمانی که استنلی و الیور به همراه همسرانشان در راه ایستگاه قطار بودند تا به تعطیلاتی در آتلانتیک سیتی بروند تماسی از طرف یکی از دوستانشان دریافت می کنند جهت دعوت به یک مهمانی اما ...
"استن" و "اولی" در کالیفرنیا به فروش درخت کریسمس مشغول هستند.فروش زیاد نبوده و یک بحث ساده با مشتری بدخلق بالا گرفته و موجب می شود آنها خانه و باغ مشتری را نابود سازند و...
« رانلد » ( کیتن )، جوانى درسخوان و بچه ننه، به محبوبترین دختر دبیرستان، « مرى » ( کورن وال )، دل بسته است. اما « مرى »، « جف براون » ( گودوین ) را ترجیح مىدهد که توجهى به درس ندارد و در عوض ورزشکار است.