«ویرژینی» دختری است که وسواس به دروغگویی برای حال خوب دیگران دارد. اما زندگیاش با چالشی جدی روبهرو میشود؛ تمام دروغهایی که گفته است، یکباره واقعی و قابل اثبات میشوند. خوشبختانه، فیل (دوستپسر او) قبلاً وقوع چنین رویدادی را پیشبینی کرده بود.
در یک مدرسه صومعه کوچک در روستایی کبک، مادر آگوستین به زنان جوان بدون توجه به پیشینه اجتماعی-اقتصادی آنها آموزش موسیقی ارائه می دهد. با این حال، با تغییرات احتمالی واتیکان دوم و انقلاب آرام کبک، آینده مدرسه به خطر می افتد ...
یک رئیس زندان که عادت بدی به کشتن فراریان دارد، دختران دوقلوی نوجوانی دارد که ادعا می کنند باردار هستند. دوستانشان با آنها ازدواج می کنند. تنها راه نجات شوهران از جهنم غارت قطار پول است...
در اواخر دهه شصت میلادی، زنی در کانادا برندهی بختآزمایی بزرگی میشود و جایزهای به شکل تمبر دریافت میکند. او با این جایزه قصد دارد زندگی خود را متحول کند، اما برگزاری جشن برای چسباندن تمبرها و حسادت همسایگان، نشان از تغییرات اجتماعی و روانی آن دوران دارد.