جوایز : برنده 16 جایزه و نامزد دریافت 8 جایزه دیگر.
داریوش مهرجویی (زادهٔ ۱۷ آذر ۱۳۱۸ در تهران) کارگردان، نویسنده و مترجم ایرانی است.
مهرجویی با ساخت فیلم گاو در سال ۱۳۴۸ نگاهها را متوجه سینمای ایران کرد و به موج نوی سینمای ایران شکل داد. پس از انقلاب مدتی از ایران مهاجرت کرد اما چند سال بعد بازگشت و به فیلمسازی پرداخت و عضو پیوستهٔ فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران شد. براساس نتایج یک نظرسنجی در سال ۱۳۸۳، او با آفریدن هفت شخصیت، بیشترین شخصیت سینمایی ماندگار را در سینمای ایران خلق کرده است. همچنین شخصیت هامون در فیلمی به همین نام از مهرجویی، ماندگارترین شخصیت در تاریخ سینمای ایران دانسته شده است.
هرچند از آغاز فعالیت فیلمسازی تا کنون تعدادی از فیلمهایش توقیف شدهاند اما همچنان به ساختن فیلمهای متفاوت ادامه میدهد. او جوایز متعدد بینالمللی دریافت کردهاست که میتوان به جایزه صدف طلایی بهترین فیلم جشنواره فیلم سنسباستین، سه جایزه ذکر ویژه و جایزه بخش نگاه نو و جایزه جایزهٔ فیپرشی از جشنواره فیلم برلین، جایزه فیپرشی جشنواره بینالمللی فیلم ونیز و جایزه هوگو نقرهای جشنواره بینالمللی فیلم شیکاگو اشاره کرد. وی همچنین داور جشنوارههای سینمایی زیادی هم بودهاست. علاوه بر سینما به نوشتن رمان و نیز ترجمه هم میپردازد. داریوش مهرجویی یکی از مهمترین و بزرگترین کارگردانهای سینمای ایران و کارگردانی مؤلف میباشد. به غیر اثر ماندگار و تاریخ ساز وی یعنی فیلم گاو از دیگر فیلمهای قابل توجه وی میتوان به دایره مینا، اجارهنشینها، هامون، سارا، پری، لیلا، درخت گلابی، مهمان مامان و سنتوری اشاره کرد. در آبان ۱۳۹۳ در سفارت فرانسه در تهران از سوی سفیر فرانسه جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه به داریوش مهرجویی اهدا شد.
علی، نوازنده چیره دست سنتور و خواننده محبوب جوانان ناگهان در اوج شهرت و موفقیت افسار زندگی را از دست میدهد و به بیراهه میرود. او میگوید همه بدبختیها از وقتی شروع شد که عشق بزرگ زندگیم، هانیه مرا ترک کرد، اما هانیه زمانی میرود که علی مدت هاست در بند اعتیاد خانمان سوز خود گرفتار است...
تیمسار سلیمانی و همسرش در روابط خود به بن بست میرسند، تلاش های وکیل خانواده برای بهبود اوضاع زندگی آنها بی نتیجه می ماند ،سالها بعد گناهان تیمسار گریبان مازیار ( پسر جوانش ) را میگیرد و مسیر عشق و زندگی او را دشوار می سازد. و …
حمید هامون که با همسرش مهشید، دائم کش مکش دارند زندگی کابوس گونه ی خود را مرور می کند. او که مشغول نوشتن رساله اش درباره ی عشق و ایمان است در پی دوست قدیمی و مرادش علی عابدینی می گردد. خانه و کاشانه را ترک می کند و دست به اعمال دیوانه واری می زند. او در حالتی پریشان، در پی شکایت هایش، خود را به امواج دریا می سپارد و…
برای خانوادهای با آبرو، مهمان سرزده که تازه عروس و داماد هستند میآید و چون وضع مالی خانواده خوب نیست، همسایگان دست به دست هم میدهند تا آبروی صاحبخانه را حفظ کنند…
“پری” دانشجوی ممتاز که از همه مزایای زندگی یک دختر جوان برخوردار است، با خواندن کتابی دچار تحولات فکری میشود. او از زندگی معمولی دل کنده شده و در وادی دردناک پریشانی سرگردان میشود. کتاب به برادر بزرگتر پری “اسد” تعلق دارد که در حادثهٔ آتشسوزی کلبهاش درگذشته است. برادر دیگر او میکوشد او را از پریشانی برهاند…
لیلا (لیلا حاتمی) و رضا (علی مصفا) در یک مراسم شلهزرد پزان همدیگر را میبینند و چندی بعد با هم ازدواج میکنند. بعد از مدتی زندگی متوجه میشوند که لیلا نمیتواند فرزندی به دنیا بیاورد و درمان ها همه بدون نتیجه میماند. مادر رضا با وجود احساس رضایت و خوشبختی رضا از زندگی بدون فرزند، لیلا را تحت فشارهای شدید قرار میدهد و از او میخواهد که اجازه دهد برای رضا همسری بگیرند تا اینکه…
محمود نویسندهای است که برای نوشتن باقیماندهٔ کتاب جدید خود در پی یک کم کاری طولانی، به باغ پدری خود در دماوند پناه آورده است. اما در باغ درخت گلابی قدیمی ...
حسام برای درمان بیماری اش مجبور است به خارج از کشور سفر کند. سارا همسر او مخارج سفر او را تامین می کند، اما می گوید که این پول را از محل ارثیه پدرش به دست آورده است. حسام بهبودی می یابد سارا پنهان از چشم شوهرش با کار سخت و مداوم خیاطی سعی می کند بدهی های خود را پرداخت کند و…
اجاره نشینها نام فیلمی به کارگردانی داریوش مهرجویی است که در سال ۱۳۶۵ ساخته شده است. خانهای که وارث یا وارثانش معلوم نیست، عدهای مستاجر دارد. خانه نیازمند تعمیرات اساسی است ولی بی توجهی عباس آقا، مباشر که قصد تصاحب خانه را دارد، باعث میشود تا به رغم تلاشهای دیگر ساکنان، کار از کار بگذرد و خانه بر ساکنانش فروریزد و …
پسر جوانی به نام علی، سعید کنگرانی، که با خانوادهاش در محلههای حاشیهنشین تهران زندگی میکند پدر بیمارش، اسماعیل محمدی، را برای معالجه به بیمارستان بزرگی میبرد، نمیتواند پدرش را بستری کند و در پیادهرو کنار نردههای بیمارستان چند روزی را سپری میکنند تا این که با شخصی به نام سامری، عزتالله انتظامی، روبهرو میشوند. پدر از او کمک میخواهد، سامری به پدر و پسر میگوید که اگر میخواهند به سادگی پول زیادی به دست آورند فردای آن روز صبح زود ساعت شش سر چهارراه منتظر او باشند