Matthew Rankin

این داستان، سه روایت پوچ را که در مکانی بین وینیپگ و ت.ه.ر.ا.ن اتفاق می‌افتند، به شکلی مرموز به هم مرتبط می‌کند.

در سال ۱۹۸۷، رابین که دانش‌آموزی تازه‌وارد است، مورد توجه بقیه قرار می‌گیرد که جنسیت او را حدس می‌زنند. رابین برای اینکه در مدرسه جا باز کند، با قلدر مدرسه رفیق می‌شود و این رابطه، او را به سمت اقدامات پرخطرتر سوق می‌دهد.

در بریجپورت، کانن، یک دختر نوجوان به دار آویخته شده در اتاقش پیدا می شود و در حالی که همه چیز حکایت از خودکشی او دارد، گزارش کالبد شکافی چیز دیگری را فاش می کند...

داستان دوران جوانی ویلیام لیان مک کنزی کینک. روایت به پا خاستن او برای تبدیل شدن به رهبر کانادا...

یک میکروپیپ تاریخی کاملاً دست ساز در مورد آخرین دقایق زندگی قهرمان محکوم به نابودی وینیپگ در جنگ جهانی دوم ، اندرو مینارسکی...

پس از سیل وینیپگ در سال 1950 ، فرناند با بی حالی در چشم انداز غم انگیز و غرق شده خرابه شناور می شود. همسر بیگانه اش برای روح های غرق شده سنت بونیفاسی دعا می کند...