سال 1987. اولگا، کاتیا و آندری قرار است پیشگام شوند. آنها آخرین پیشگامان اتحاد جماهیر شوروی خواهند بود. این روزها در 30 سالگی، آنها با واقعیت دیگری روبرو هستند که جایی برای اعمال قهرمانانه نیست...
دانیلا پس از پایان خدمت در ارتش بهطور ناخواسته درگیر یک زد و خورد شدید میشود. مادرش او را نزد برادرش به لنینگراد می فرستد. اما پس از مدتی دانیلا درمییابد که برادرش یک تبهکار حرفهای و عضو باندهای مافیایی است. دانیلا از همان آغاز با برادرش در کارهای خلاف همکاری میکند. او پس از زخمیشدن در یکی از درگیریها و فرار از دست تبهکاران، توسط یک زن لکوموتیوران نجات مییابد...