خانوادهی فرال (Feral) تصمیم میگیرند که هنگام نقل مکان به خانهای در محلهای جدید، رفتاری عادی و دوستانه از خود نشان دهند و مانند دیگران باشند. فیلیمن، پسر این خانواده، با کامیلا، همسایهی جدیدشان، رابطهی صمیمانهای برقرار میکند. اما هرچه این رابطه نزدیکتر میشود، میل او به خون بیشتر شده و کمکم دیگر قادر به پنهان کردن ماهیت واقعی و متفاوت خود نیست.
یک گروه دزد آنارشیست به طور اتفاقی با نوجوان منزویای که شیفتهی پهپادهاست روبرو میشوند. آنها این نوجوان را وارد ماجراجوییهای خطرناک خود میکنند و او را در چندین سرقت بزرگ شرکت میدهند.
خانم ژکویل یک معلم است که توسط همکاران و دانشجویان مورد حمله قرار گرفته است. در یک شب طوفانی، او با صدای رعد و برق از خواب بیدار می شود و احساس تغییری در وجود خود میکند و...