سه دوست دوران کودکی، آکی، ریو و یوتا که در یک جزیره بزرگ شدهاند، در ۲۰ سالگی تصمیم میگیرند در تاکادانوبابا، توکیو، زندگی مشترکی را آغاز کنند. اگرچه محیطهای کاری و تحصیلی آنها با یکدیگر متفاوت است ، اما این سه نفر همیشه با هم در ارتباطند.
اوما موسومه، موجوداتی هستند که برای دویدن متولد شدهاند. آنها با نامهایی که از جهانهای دیگر آمدهاند، پا به عرصه وجود گذاشتهاند؛ نامهایی که گاه دارای پیشینههای شگفتانگیز و گاه دارای تاریخهای پر افتخار هستند. این موجودات، ارواح نهفته در این نامها را به ارث میبرند و به سوی هدفی که از دیدگان ما پنهان است، میدوند.
داستان، ماجراهای فوکا، جادوگر مبتدی و ناشی را دنبال میکند. فوکا به اشتباه، طلسم یک جادوگر سیاه را میشکند. جادوگری که در گذشته، تقریباً جهان را به نابودی کشانده بود.
در سرزمین ایولف، مردم دیگر بزرگ نشده و صدها سال عمر میکنند. اما هنگامی که جنگی سخت در این سرزمین به وقوع میپیوندد ، نوجوانی به نام ماکیا تلاش میکند تا از سرزمین خود فرار کند و بدون خانه در جنگلی تاریک تنها میماند. در این بین او با اریال آشنا میشود که والدینش را از دست داده و به نگهبان او تبدیل میگردد. این انیمیشنی به داستان این دو نوجوان میپردازد، هنگامی که اریال بزرگ شده درحالی که ماکیا تغییری نمیکند و…
داستان 15 سال پس از شکست پادشاه شیطان و صلح در جهان آغاز می شود. Kotone که از مدرسه فارغ التحصیل شد و یک شعبده باز شد، در مورد املاک RPG وابسته به پادشاهی پرس و جو کرد تا خانه جدیدی پیدا کند. در واقع، RPG Real Estate محل کار Kotone بود، و همراه با فا، یک انسان نیمهانسان، کشیش Rufuria و سرباز Rakira، به پشتیبانی از جستجوی خانههای جدید برای مشتریان با شرایط مختلف کمک میکنند.
آسمان صاف تابستانه بر فراز دبیرستان دخترانۀ هوشینومیا گسترش یافته است. این داستان با شروع دیرهنگام زندگی مدرسهای هیناکو شیرای، که به تازگی پس از یک حادثۀ دلخراش که به او از ناحیۀ پا آسیب رساند بهبود یافته است، آغاز می شود. خواهران جادویی یوزو و لیمه قدرت ویژهای به او بخشیدند تا «رفلکتور/بازتابنده» شود. هیناکو به شکل یک بازتابندۀ جادویی در میآید و از دنیا در برابر نیروهای ویرانگر به خاطر دنیا و همچنین رویای شخصی خود که فکر میکرد مجبور است از آن دست بکشد، محافظت می کند. (منبع: MAL News)
وقتی یه تراژدی خونوادگی زندگیش رو زیر و رو میکنه، تورو هوندای دبیرستانی 16 ساله مجبور میشه زندگیش رو به دست بگیره و بره... به یه چادر! بدبختانه خونه جدیدش رو توی یه ملک شخصی متعلق یه قبیله مرموز به اسم سوما سر هم میکنه و خیلی طول نمیکشه که مالکین راز اون رو میفهمن. ولی تورو خیلی زود میفهمه که اون خانواده بهش پیشنهاد سرپرستی دادن و سوماها هم رازهای خودشون رو دارن...
داستان توی شهر ساپورو در هوکایدو اتفاق میفته. یک شب، شخصیت اصلی داستان، میناره کودا، وقتی یه شب رفته بیرون و مشغول نوشیدنه برای یه کارمند یه ایستگاه رادیو کل غصههای دل شکستش رو تعریف میکنه. روز بعد، صدای ضبط شده غر غرهای شرم آورش رو زنده توی رادیو میشنوه. میناره با خشم و عجله میره به ایستگاه رادیو، که گولش میزنن تا توی رادیو درباره حرفای تندی که زده توضیح بده. فقط بخاطر یه صدای ضبط شده، اتفاقای عجیبی برای میناره میفته و بیشتر توی دنیای رادیو فرو میره.