تومویو شینو یک خانم اداری است. یک روز او اخبار را از تلویزیون تماشا می کند و متوجه می شود که دوستش ماریکو ایکاگاوا خود را کشته است. آنها از همان دبیرستان فارغ التحصیل شدند و تومویو می داند که ماریکو برای مدت طولانی توسط پدرش مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. تومویو برای نجات روح او بقایای او را از خانواده ماریکو می دزدد...
هاچیکو هوجو 26 سال سن داره و به عنوان یک پیشخدمت در قطار کار میکنه و اقلامی را در سبد میفروشد . اون توی کارش خیلی خوبه ولی اعتماد به نفس ندارد. یه روز یه تهیه کننده فیلم رو ملاقات میکنه و تصمیم میگرند که از جاذبه های گردشگری ژاپن دیدن کنند.
یک زن متاهل با یک دانش آموز دبیرستانی رابطه دارد. ویدئویی از سوء استفاده های آنها به زودی در اینترنت ظاهر می شود که زندگی هر دو را تحت تأثیر قرار می دهد...
دختر 21 سالهای پس از آزادی از زندان، با پچپچ همسایهها درباره خود و مشکلات خانوادگیاش مواجه میشود. او تصمیم میگیرد یک میلیون ین پول جمع کند، به مکانی که هیچکس او را نمیشناسد نقل مکان کند و این کار را بارها و بارها تکرار کند.
داستان فیلم درباره یک عشق و ازدواج از پیش تعیین شده برای "سونوکو" و "تتسو" است. آنها به اجبار زن و شوهر شدند بدون اینکه سوالی از یکدیگر بپرسند، ولی هر کدام رازهایی را پنهان می کنند و ....