یک زن جوان در سانحه رانندگی بینایی خود را از دست میدهد و آرزوی تبدیل شدن به پلیس را از دست میدهد. سالها بعد، در حالی که در یک تصادف جزئی است، متوجه دختری میشود که در خطر است. او با کمک حس خود به دنبال دختر میرود و پسری را ملاقات میکند که ظاهراً در این ماجرا دخیل است.
مادر جدا شده کائوروکو منتظر فارغ التحصیلی دخترشان است تا مراحل طلاق آغاز شود و متعاقباً نهایی شود. فاجعه زمانی رخ می دهد که دختر هرگز فارغ التحصیل نمی شود. او به دلیل تصادف به کما رفته و مرگ مغزی می شود ...
هاچیکو هوجو 26 سال سن داره و به عنوان یک پیشخدمت در قطار کار میکنه و اقلامی را در سبد میفروشد . اون توی کارش خیلی خوبه ولی اعتماد به نفس ندارد. یه روز یه تهیه کننده فیلم رو ملاقات میکنه و تصمیم میگرند که از جاذبه های گردشگری ژاپن دیدن کنند.
در سفر به هندوستان، گروه راهب تریپیتاکا با شاهزادهای ملاقات میکنند که از آنها کمک میخواهد. او توضیح میدهد که خانوادهاش توسط دو برادر جنگسالار به لاکپشت تبدیل شدهاند که کاخ آنها را تسخیر کردهاند. در نهایت، میمون رهبری مأموریت را بر عهده میگیرد تا آنها را شکست دهد.
کیمیهیکو اونیزوکا یک مزدبگیر شیفته مایکو (گیشا شاگرد) است و بزرگترین هدفش در زندگی این است که با یکی از آنها یک بازی مهمانی به نام "یاکیوکن" انجام دهد...
ایزومو (سومگورو ایچیکاوا)، شکارچی معروف شیطان، با این باور که به طور تصادفی دختری بی گناه به نام تسوباکی (ری میازاوا) را کشته است، شمشیر خود را آویزان می کند و بازیگر تئاتر کابوکی می شود...
تسونئو یک دانشجو است و خوزی دختر جوانی است که به ندرت به تنهایی از خانه بیرون رفته است زیرا نمی تواند راه برود. زمانی که تسونئو متوجه می شود که مادربزرگ خوزی او را برای پیاده روی صبحگاهی بیرون می آورد، آن دو با هم آشنا می شوند...
داستان فیلم درباره یک عشق و ازدواج از پیش تعیین شده برای "سونوکو" و "تتسو" است. آنها به اجبار زن و شوهر شدند بدون اینکه سوالی از یکدیگر بپرسند، ولی هر کدام رازهایی را پنهان می کنند و ....
در فصل جدید FLCL، سالها از ماجراجویی نائوتا و هاروهارا هاروکا با هم میگذرد. در همین حین، جنگ بین دو وجود مطلق یعنی “مکانیک پزشکی” و “اتحادیه” در کهکشان ادامه مییابد. اینتر هیدومی، دختر نوجوانی است که توقع هیچ چیز هیجان انگیزی از زندگی خود را ندارد تا اینکه معلمی جدید به اسم هاروکا به مدرسه او میآید. “مکانیک پزشکی” به شهر او حمله کرده و هیدومی به رازی که میتواند جان همه را نجات دهد پی میبرد. رازی که فقط هاروکا میتواند آن را حل کند. ولی چرا هاروکا به زمین بازگشت؟ چه بر سر گیتاری که او پیش نائوتو گذاشت آمد؟ ربات انسان نمای “کانتی” چه شد؟