دنباله ی مورد انتظار انیمه ی "توکیو ریونجرز" در دو بخش، قبل و بعد از فیلم، منتشر خواهد شد. در این قسمت نیز، هیناتا درست در مقابل چشمان تاکِمیچی توسط توکیو مانجیکایِ نظامی شده کشته میشود.
شینجی ایزوموتو، هنرمند مانگا، تصمیم می گیرد به زندگی خود پایان دهد زیرا بینایی خود را از دست می دهد. وقتی هیبیکی آیدا، یکی از طرفداران او که ناشنوا است، او را نجات می دهد، آنها وارد یک رابطه متحول کننده می شوند...
تاکه میچی، مرد جوانی که در حال حاضر یک مرد شکست خورده است، پس از دیدن قتل دوست دخترش، هیناتو، توسط باند توکیو مانجیکای، تصمیم می گیرد که به گذشته برگردد و گذشته را تغییر دهد تا هیناتو را نجات دهد...
داستان مدرسه ای که از دور آرام به نظر می رسد، اما نزاعی در پی قمار پس از مدتها اتفاق می افتد و آرامش را از همگان سلب می کند. یومکو جابامی در راس این نبرد می باشد...
یک زن جوان در سانحه رانندگی بینایی خود را از دست میدهد و آرزوی تبدیل شدن به پلیس را از دست میدهد. سالها بعد، در حالی که در یک تصادف جزئی است، متوجه دختری میشود که در خطر است. او با کمک حس خود به دنبال دختر میرود و پسری را ملاقات میکند که ظاهراً در این ماجرا دخیل است.
آکادمی هیاکائو مؤسسهای است که در آن رتبهبندی علمی براساس برندههای قمار دانشآموزان است. یومکو تازه وارد آکادمی شده است. به نظر می رسد افسونگر زیبا او تنها با اشتهای حریص او برای قمار همه چیز و بردن همه آن پیشی گرفته است.
شیما سومیتومو پس از طلاق والدینش به هوکایدو نقل مکان میکند و در دبیرستان جدیدش با دو پسر محبوبترین مدرسه آشنا میشود. شیما به آنها علاقهمند میشود، اما میداند که آنها از او دور هستند...
توریاما یوکینا بالاخره به دانشگاه مورد علاقه خود برای تحصیل در رشته علوم راه میابد. او برای قبولی در این دانشگاه سخت درس خواند. با این حال، دانشگاه آنطور که او تصور می کرد نیست. او به "کِی" علاقه دارد و به همین دلیل انگیزه ای برای پیوستن به باشگاه پرواز مردان دارد که در مسابقه ای به همین نام رقابت می کند. واضح است که یوکینا می خواهد با کی دوست شود، اما ...
داستان فیلم بر روی یک گروه چهار نفری دوستان دبیرستانی تمرکز میکند: ناتسوکی، تامویا، کییچی و تسویشی. این چهار پسر هیچ فعالیت ورزشی ندارند و سعی دارند با مطالعه خود را سرگرم کنند اما با به میان آمدن پای عشق همه چیز عوض میشود و...
من در یک روز عالی در مدرسه و یک کتاب پیدا کردم که یک دفتر خاطرات بود که همکلاسی من، ساکورا یاماچی، به صورت مخفی نوشته بود. در داخل آن نوشته شده که به علت بیماری پانکراس او روزهای اخر عمرش را میگذراند...
داستان روی هیروشی نوهارا (Hiroshi Nohara)، بابای شینچان و رئیس خانواده نوهارا، زوم کرده. هیروشی یه کارمند ۳۵ سالهست که وقت و پولش برای غذا خوردن کمه، واسه همین ناهارشو با دقت انتخاب میکنه. توی مانگا، هیروشی درباره غذا حرف میزنه، اطلاعات جالبی درباره خوراکیها میده و از مشکلات محل کارش غر میزنه؛ مثلاً اینکه باید برای رئیساش غذا بخره، کارای یهویی که وقت ناهارشو کوتاه میکنه، یا رئیسایی که ازشون بدش میاد.
آکادمی خصوصی هیاکائو برنامه آموزشی بسیار عجیبی دارد؛ در این مدرسه داشتن هوش و ذکاوتی که در خواندن کتاب بکار می رود و یا فرز بودن در ورزش و ورزشکار بودن نیست که شما را از دیگران جلو می اندازد، بلکه ثروت خانوادگی دانش آموز، داشتن تواناییِ خواندن دست حریف است که حرف مهمی در پیشی گرفتن دانش آموزان از همدیگر می زند. و چه راهی بهتر از “قمار” برای شکوفا کردن چنین استعدادی؟! در آکادمی هیاکائو برنده مانند یک پادشاه زندگی می کند و بازنده به فلاکت میرسد. و حالا دختری به نام “هیمکو جابامی” با هدف شکست دادن بهترین های این مدرسه پا به آکادمی هیاکائو می گذارد.