در خیابانهای آتلانتا، دو مرد جوان با هم روبرو میشوند. یکی تلاش میکند تا زندگی شرافتمندانهای داشته باشد و دیگری میخواهد هرج و مرج به پا کند و بر خیابانها حکومت کند.
وقتی مارلون اسکات، دانشجوی دانشگاه هاروارد، برای روز شکرگزاری به خانه میآید، هرج و مرج به وجود میآید و با پسرعموهای پردردسرش تیم و دانک که علف میکشند، برخورد میکند...
یک زن نژادپرست ماموریت شخصی دارد که خانواده سیاهپوست جدیدی را که به تازگی در همسایگی وی زندگی کرده اند ، آواره کند. یک فعال اجتماعی و همسرش زوجی هستند که او هدف آنها قرار گرفته است..
داستان بریا و داوونت، دو جوان اهل لس آنجلس، است که از دو طبقه اجتماعی مختلف هستند. آنها در مواجهه با مشکلات و سختیها، نقاط مشترک بسیاری در زندگیشان پیدا میکنند و به کمک هم، سعی در تغییر زندگی خود و جامعهشان دارند. داوونت در این مسیر، درس اعتماد به نفس را نیز میآموزد.
در زندگی باید با کارتهایی که به شما داده شده بازی کنید، و رزلین جونز وقتی با یک عمر سختی روبرو میشود، دقیقاً همین کار را میکند. بر اساس یک داستان واقعی.