خانوادهای که در خانهای در ایندیانا زندگی میکردند، با وقایع عجیب و شیطانی روبهرو شدند که باعث شد خودشان و اهالی محل باور کنند خانهشان دروازهای به جهنم است.
مردی پس از یک عمر زندگی پر دردسر ، این شانس را دارد که با محبت و حمایت خانواده اش همه چیز را تغییر دهد. همچنان که او سعی می کند درست عمل کند، می بیند که در حال بازگشت به مکان تاریکی است که ...
در فیلم ترافیک ، زوجی جوان که آخر هفته به سمت منطقه ای کوهستانی روانه شده اند در راه با یک گروه موتورسوار برخورد می کنند. بریا و جان، تنها در کوهستان، باید از خود در مقابل این گروه دفاع کنند؛ گروهی که برای مخفی نگه داشتن رازهایشان دست به هرکاری می زنند.
"الفی" یک راننده لیموزین بریتانیایی در منهتن نیویورک است که توسط زنهای زیبا که بیشتر آنها مشتریانش هستند احاطه شده است.او پس از رابطه مخفی با "لونت" دوست دختر بهترین دوستش مجبور می شود درباره شیوه زندگی خودش تجدید نظر کند...
الیوت آرنولد مردی شکست خوردهاست که در میامی شرکتی تبلیغاتی دارد. او در گذشته خانواده خوبی داشته و به مدت ۱۸ سال در روزنامه میامی داستان فکاهی مینوشتهاست، اما به دلیل اختلاف با رئیس جدید خود اخراج شده و در همان روز او به خیانت همسرش نیز پی میبرد و این در حالی است که پسری نوجوان به نام نایجل حاصل ازدواج آنهاست و …
یک یاکوزای ژاپنی به آمریکا تبعید می شود.”تاکشی” در لس آنجلس جائی که برادر کوچکش زندگی می کند ساکن می شود.او متوجه می شود با اینکه در کشور دیگری ساکن است اما قوانین مانند قبل است و آن دو تلاش می کنند کنترل تجارت مواد مخدر را به دست بگیرند…
گروهی از دزدها در انتظار یافتن نقاشیها به اتاقی میروند، اما در عوض خود کنت را آزاد میکنند که به نیواورلئان سفر میکند تا دختر دشمنش، مری ون هلسینگ را پیدا کند...
داستان افسر پلیسی بنام جف کول است که بتازگی از دانشکده پلیس فارق التحصیل شده و دوست دارد یک مامور پلیس مخفی باشد که همینطور هم میشود و برای ماموریتی سری انتخاب میشود .
سه بزهکار کوچک توسط یک پلیس استخدام می شوند تا به صورت مخفی وارد یک باند مواد مخدر شوند و آن را منهدم کنند. زمانی که پلیسی که آنها را استخدام کرده بود کُشته می شود، آنها دو کار را پیش روی خودشان می بینند. یکی حل کردن معمای قتل افسر پلیس و دیگری منهدم کردن باند مواد مخدر...
داستان در مورد شهری خیالی در اواسط غرب است که خانه ی شخصیت هایی منحصر به فرد و کمی عصبی می باشد. "دواین هوور" صاحب ثروتمند یک نمایندگی خودرو است که در آستانه خودکشی می باشد تا اینکه...
داستان در مورد یک پزشک مشهور است که چیزی از روابط اجتماعی نمی داند. او مریض ها را به خاطر پیشرفت دانش پزشکی (خودش) درمان میکند و اصلا به خوب شدن مریض اهمیت نمیدهد.از روش های درمان عجیب اصلا ابایی ندارد روش هایی که شاید باعث مردن مریض شود. البته جدا از این مسایل او از هوش بالایی برخوردار است و یک نکته دیگر هم اینکه او کلا یه نمای متفاوت با بقیه ی دکتر ها دارد او در انتخاب همکاراش هم سلیقه عجیبی دارد یکی را به خاطر زیباییش و یکی دیگه را به خاطر سوئ پیشینه اش استخدام کرده و...