داستان دربارهی سفری به ایرلند است که زندگی یک دختر جوان را دگرگون میکند. او در این سفر نه تنها با جاذبههای ایرلند آشنا میشود، بلکه عاشق هم میشود و به درک بهتری از خودش و ثروتش میرسد.
مایک کرسجس، یک معلم آموزش و پرورش ورزش فوتبال در یک دبیرستان به همراه دانشآموزان ویژهی خود به نام Space Camp سفر میکند. این برنامه تا آن زمان به عنوان برنامهای برای دانشآموزان علوم و ریاضی پیشرفته شناخته شده بود و برای دانشآموزان ویژه قابل دسترس نبود. در این سفر، مایک با مشکلات مالی، آمادگی دانشآموزان برای سفر، مقابله با زورگویی و تحقیر دانشآموزان دیگر و … روبرو میشود...
"شیرشاه ۳" یا "شیرشاه یک و نیم" محصول استودیو دیزنیتون و والت دیزنی استرالیا میباشد, این پویانمایی از سری پرطرفدار شیرشاه و در ادامه دو شماره موفق پیشین خود به نامهای «شیرشاه» و «شیرشاه ۲: پادشاهی سیمبا» ساخته شده است, در این شماره یک میرکت به نام "تایمون" و یک گراز به نام"پومبا" داستان شیرشاه را از دید خودشان برای مخاطبان تعریف میکنند. اما تایمون اصرار دارد که فیلم را به جلو بزند تا به قسمتی برسد که وارد داستان میشود، چرا که در اوایل فیلم، آنها حضور نداشتند و از طریق گوینده فیلم، قبل از آغاز سفر سیمبا وارد داستان میشوند. همچنین در این شماره با مادر تیمون و عمو مکس هم آشنا خواهیم شد…
سیمبا و نالا صاحب یک توله شیر دختر بنام کیارا شده اند و طبق معمول تایمون و پومبا دو شخصیت معروف فیلم مامور مراقب از توله شیر میشوند ولی آنها نمیتوانند به درستی از کیارا مراقبت کنند و توله شیر داستان ما وارد سرزمین ممنونه میشود و با توله شیری به نام کاوو آشنا شده و با یکدیگر دوست میگردند قافل از اینکه کاوو پسر زیارا یکی از دشمنان اصلی سیمبا می باشد که سعی دارد با سرنگونی سیمبا به پادشاهی سرزمین Pride برسد...
"ورونیکا فرانکو" (مک کورمک) در شهر ونیز قرن شانزدهم در فقر و بی پولی زندگی می کند. وی فرانسه را متقاعد کرده تا در جنگ علیه عثمانی به ونیز کمک نماید. او با این کار به قهرمان شهر تبدیل می شود و ...
طالعه ای بر روی شخصیت میلدرد 'میلی' هاوکس، زنی مسن که تمام عمرش را صرف مراقبت از دیگران کرده است. زمانی که دخترش او را ترک کرده و از خانه می رود، متوجه می شود که دیگر کسی را ندارد که نگرانش باشد...
«موفاسا»، سلطان جنگل، فرزند کوچکش، «سيمبا» را جانشين خود اعلام مي کند. برادر بدجنس او، «اسکار» (آيرونز) که مي خواهد سلطان باشد، با کشتن «موفاسا» و گناهکار جلوه دادن «سيمبا»، او را فراري مي دهد و خود حاکم مطلق مي شود. «سيمبا» در جايي دور از خانه و زادگاهش بزرگ مي شود و با ظاهر شدن روح پدر و شنيدن واقعيت تصميم به بازگشت مي گيرد...
با اطمینان از این که یک دانشجوی پرحاشیه از هاروارد فارغ التحصیل می شود، او اوراقش را نگه می دارد که این کار او باعث رحمت از طرف یک فرد بی خانمان می شود ...
وقتی جسد پیشخدمتی به نام «ترزا» (گیدلی) در ایالت واشینگتن پیدا می شود و FBI، مأمور ویژه اش، «چستر دزموند» (آیزاک) و همکار جوانش، «سام استنلی» (ساترلند) را برای تحقیق به آن جا می فرستد.
وکاس و ناثان اسکات، دو برادر ناتنی، در شهر کوچک و پرهیاهوی تری هیل، کارولینای شمالی، زندگی میکنند. آنها در زمین بسکتبال و در میان دوستانشان با هم رقابت میکنند و گاهی اوقات با هم اختلاف نظر دارند.
آژانس جهانی جاسوسی سیتادل سقوط کرد و خاطرات مامورانش پاک شد. اکنون سندیکای قدرتمند، Manticore، در حال ظهور است. آیا ماموران سیتادل می توانند گذشته خود را به یاد بیاورند و ....
هیچ کس نمی داند که وحشت اختراع و یا وقتی که اولین بار آغاز شد. اما در شهر روستایی فراموش شده Carp ، تگزاس ، این بازی تنها راه نجات است. هر سال تابستان ، سالمندان فارغ التحصیل زندگی خود را به خطر می اندازند و در یک سری چالش ها رقابت می کنند که آنها را مجبور می کند با عمیق ترین ترس خود از شانس به دست آوردن پول های تغییر دهنده زندگی مقابله کنند. هرکسی می تواند بازی کند. فقط یکی برنده خواهد شد. بگذارید بازی ها شروع شوند.
Heroes داستان یک سری از افراد را روایت می کند که فکر می کردند مثل بقیه ی مردم هستند تا زمانی که با تواناییهای شگفت انگیزشان از خواب بیدار شدند. مثل : تله پاتی , سفر زمان و پرواز کردن. این افراد به سرعت پی می برند که در جلوگیری از یک فاجعه و نجات نسل بشر نقش مهمی را بازی می کنند و همگی به نوعی تلاش خود را برای نجات دادن دنیا آغاز میکنند...