یک آشپز آمریکایی برای یافتن الهام به روستایی دلنشین در ایتالیا سفر میکند. او در آنجا عاشق طعمها، فرهنگ، ژلاتو و مرد ایتالیاییای میشود که به او کمک میکند تا همه اینها را کشف کند.
رئیس سختگیر و کارکشته یک بیمارستان، با ورود یک خلبان اورژانس جسور و بیقید و بند به زندگی خود، ناچار به بازنگری در سبک زندگی خشک و انعطافناپذیر خود میشود.
هنگامی که کلت مونتانا، اسطوره موسیقی کانتری به طور ناگهانی می میرد، 2 پسر او که از هم جدا شده بودند به جمع باز می گردند و به آنها احترام می گذارند. اما قبل از اینکه هر یک از پسران بتوانند ادعای ارث کنند، باید آخرین آرزوی پدرانشان را برآورده کنند و با تحمل یک سفر جاده ای چالش برانگیز، دوباره با خانواده خود ارتباط برقرار می کنند...
کارا و بن به یک استراحتگاه برمی گردند و در آنجا عاشق یک سال قبل شدند. آنها دوست او مگان را دعوت می كنند ، به این امید كه او با دوست بن ، شان كه حالا پزشك توچال است ، دوباره بهم وصل شود. در طول سفر کارا یک جواهر فروشی را پیدا می کند ، و باعث می شود که او پیشنهادی را از بن پیدا کند ، اما سوء تفاهم ممکن است نقشه او را یخ بزند