توهم جوانا از زندگی ایدهآل با لئو فرو میپاشد. او که درگیر رویاهای عشق ابدی و زندگی مشترک هماهنگ بود، به ناگهان با واقعیت تلخ مواجه میشود و مجبور به پذیرش حقیقت رابطهشان میگردد که پیامدهای ناگواری در پی دارد.
اما 15 ساله پس از مرگ پدرش، اکنون با خالهاش آنجلا زندگی میکند و دبیرستان را سپری می کند . با این حال، شوهر آنجلا شروع به مشکوک شدن می کند که اما ممکن است آنقدرها هم که به نظر می رسد مظلوم نباشد، و به نظر می رسد یک دختر جدید در مدرسه از رازهای او آگاه است...
سارا دختر نوجوانیست که منتظر تولد هجده سالگی اش است تا از پدر روان پریش خود، دون، دور شود. اما قبل از اینکه حتی شمع ها را فوت کند، دون او را در زیرزمین خانه شان زندانی می کند...
جاناتان به دخترش "کلر" یک جعبه قدیمی موسیقی می دهد با این وعده که هفت آرزوی او را بر آورده میکند ، در ابتدا همه چیز خوب پیش می رود و زندگی "کلر" رو به بهبوری می رود تا زمانی که متوجه میشود با بر آورده شدن هر آرزو نزدیک ترین افراده به او به روش های خشونت آمیز کشته میشوند...
در حالی که یک ویروس خطرناک اکثریت بشر را به کام مرگ برده است، در یک منطقه قرنطینه شده، یک زن جوان (آنا لیگ تیپتون) قصد دارد از خواهر کوچکترش که به آن بیماری مبتلا است مراقبت کند در همین حال و احوال او متوجه می شود که...
گروهی از دختران جوان، یک شب در یک بازی، جرئت همدیگر را به چالش میکشند (شبیه جرئت و حقیقت) و کم کم حقایقی در رابطه با شایعاتی در مورد خودکشی یکی از دانش آموزان سایق مشخص میشود...