داستان ستودنی ایرنا گوت، زنی با ارادهای راسخ، از دریچهی چشمان او روایت میشود. او با فداکاری جان خود، نسلی از یهودیان را از هول و هراس هولوکاست نجات داد و بار دیگر ثابت کرد که روح انسان حتی در تاریکترین دوران نیز قادر به غلبه بر ظلم و ستم است.
اما 15 ساله پس از مرگ پدرش، اکنون با خالهاش آنجلا زندگی میکند و دبیرستان را سپری می کند . با این حال، شوهر آنجلا شروع به مشکوک شدن می کند که اما ممکن است آنقدرها هم که به نظر می رسد مظلوم نباشد، و به نظر می رسد یک دختر جدید در مدرسه از رازهای او آگاه است...
خواهران ماریان و کریستین به جزایر ماگدالن سفر میکنند، جایی که خاکستر پدرشان را پخش میکنند و از مشکلات شخصی خود فرار میکنند، بدون اینکه متوجه شوند که آنها را به معنای واقعی و مجازی با خود حمل میکنند...
Gabrielle یک زن مبتلا به سندروم ویلیامز است و همین طور استعداد فوق العاده ای در موسیقی دارد. او مارتین را که عضو گروه کر است ملاقات می کند و به هم علاقمند می شوند و گروه کر خود را برای یک فستیوال برزگ آماده می کند…یک زن مبتلا به سندروم ویلیامز است و همین طور استعداد فوق العاده ای در موسیقی دارد. او مارتین را که عضو گروه کر است ملاقات می کند و به هم علاقمند می شوند و گروه کر خود را برای یک فستیوال برزگ آماده می کند…