در یک حمله ناگهانی، دیوید ون د ستن نه ساله، پدر و خواهرش را در یک حمله توسط قاتلان برابانت از دست داد. پدربزرگ او، آلبرت، باید به او کمک کند تا زندگی جدیدی برای خود بسازد...
لی یک نوازنده مشتاق است که با دوستان دبیرستانی خود در یک گروه می نوازد و سیندی سی یک خواننده اهل فلاندر است که می خواهد حرفه خود را احیا کند. وقتی لی و سیندی سی با هم آشنا می شوند، دو دنیای متفاوت با هم برخورد می کنند و آنها باید برای عشق خود بجنگند...
تونی روزن، فروشندهای دورهگرد، به همراه گجت جدیدش، پورکی (که یک خوک رباتیک است)، در روستای کوچک مادونا گرفتار میشود. این روستا به دلیل اختلافات سیاسی عمیق و طولانیمدت، دچار آشفتگی شده است. تونی تمایل دارد هر چه سریعتر این مکان را ترک کند، اما معلم جوان روستا، ماریا گلوری، از او درخواست کمک میکند. اینجاست که شاید پورکی بتواند نقشی در حل مشکلات ایفا کند.