پیوترس و خانوادهاش به عمارتی تاریخی نقل مکان میکنند. مارلنکا به دنبال نیاکانی مناسب برای خانوادهاش میگردد. آگنیشکا باردار میشود و با تولد فرزندش، مشکلات آغاز میشود. پیوترس آرزوی فرزنددار شدن دارد، اما مارچین، همسر آگنیشکا، ناپدید میشود. کامیلای مرموز در جستجوی زاوادا به برزوکی میآید.
جاگنا، زنی جوان و مصمم، در روستای لهستانی اواخر قرن نوزدهم، در تلاش است تا زندگی مستقلی برای خود بسازد. این روستا، جامعهای بسته و مردسالار است که با شایعات و اختلافات مداوم، آکنده از تنش است...
هنگامی که یک دانشمند دلشکسته برای شروعی مجدد به خانه باز می گردد، برادرش فرد غریبه و خوش تیپی را اجیر می کند تا وی را متقاعد سازد زمین های خود را به فروش برساند...
دو دانشمند در خواب زمستانی هستند و باید بعد از سه سال بیدار شوند. اما وقتی بیدار می شوند ، معلوم می شود که پنجاه سال گذشته است و آنها تنها دو مرد در یک جامعه جدید و زیرزمینی هستند که منحصراً از زنان تشکیل شده است.
اوا یک مهندس جاه طلب جوان است که شروع به کار برای تیم معمار تحسین شده جرزی می کند. او به تدریج از روابط عجیب و غریب او با همسر و معشوقه هایش آگاه می شود...