داستان درباره موجودی کوچک به نام «استیچ هد» است که توسط یک پروفسور دیوانه در قلعهای بیدار میشود تا از دیگر ساختههای پروفسور در برابر مردم شهر گروبرز نابین محافظت کند.
سه نفر از پلب ها (مردم عادی روم) در زمان صلح به ارتش می پیوندند، به امید اینکه احترام و عشق بدست آورند. اما وقتی جنگ اعلام می شود، آنها برای یک هدفی که به آن باور ندارند، به خط مقدم یک لژیون روم فرستاده می شوند...
داستان زندگی وینی و دیلن که با هم بزرگ شده اند و از هم جدایی ناپذیرند. وقتی دوست دختر دیلن می خواهد در جستجوی زندگی بهتر برای او و فرزندش قدم بردارد، دیلن باید با سخت ترین تصمیم زندگی خود روبرو شود.