سه نفر از پلب ها (مردم عادی روم) در زمان صلح به ارتش می پیوندند، به امید اینکه احترام و عشق بدست آورند. اما وقتی جنگ اعلام می شود، آنها برای یک هدفی که به آن باور ندارند، به خط مقدم یک لژیون روم فرستاده می شوند...
بریجت خواهان این است که همیشه مجرد بماند اما زمانیکه متوجه می شود حامله است و حرفه شغلی اش در خطر افتاده،مجبور می شود که به دنبال پدر نوزاد بگردد ولی او نمیداند که پدر نوزاد چه کسی است. اما با یک دردسر، او می تواند پنجاه درصد از هویت پدر نوزاد مطمئن شود ...
در شهر کوچک “برودچرچ”، در ساحل “دورست” جسد یه پسربچه پیدا میشه، به اسم “دنی لتیمر”. توی این شهر کوچیک تا حالا جرم به این بزرگی اتفاق نیفتاده بوده، یا دزدی های کوچیک بوده، یا خرید و فروش مواد و یا رانندگی در هنگام مستی. بعد از بررسی های دقیق، متوجه میشن که این پسر به قتل رسیده. بازرس “آلک هاردی” و “الی میلر”، روی این پرونده کار میکنن. آلک هاردی” به تازگی از “سندبروک” اومده اینجا که یه زندگی آرومی رو داشته باشه، ولی درگیر این پرونده میشه. “الی” هم یکی از دوستان “بث”، مادر “دنی”، و در کل دوست خانوادگیِ خانواده ی “لتیمر” هستش. بعد از تحقیقاتی که “آلک” و “الی” انجام میدن، که به رازهای جالبی پی میبرن…