تاکشی یامادا به دهکده ای کوچک در منطقه هوکوریکو می رسد و در کارخانه کوچکی که خمیر ماهی درست می کند شروع به کار می کند. او در یک ساختمان آپارتمانی قدیمی و ارزان زندگی می کند و آرام آرام ساکنان دیگر را ملاقات می کند. او با کوزو دوست می شود که دلیل پنهانی آمدن تاکشی به دهکده را متوجه می شود...
ری یک مهندس 30 ساله است که به اسباب بازی های گاندام وسواس دارد. او یک شعار دارد که به کسی نزدیک نشود. در طول تشییع جنازه مادرش او هیچ احساسی نشان نداد. زمانی که مجبور می شود با برادر بزرگترش موری و خواهر کوچکترش لیزا زندگی کند، زندگی او زیر و رو می شود...
ساچی، صاحب رستوران "اُنایگیبُل" در هلسینکی، پس از یک ماه بدون مشتری، با اولین مشتری خود، میدوری، آشنا میشود و او را به خانهاش دعوت میکند. سپس با زنی به نام ماساکو که چمدانهایش گم شده است، ملاقات میکند.
تاکو، زن کارمندی که از فشار کار خسته شده، برای گذراندن تعطیلات به جزیرهای سفر میکند، اما رفتارهای عجیب ساکنین جزیره، تعطیلات او را به تجربهای غیرمنتظره تبدیل میکند...