یک زوج متاهل و دختر کوچکشان از سگ همسایه ها وحشت دارند. این سگ در نهایت دختر را گاز می گیرد. سگ به عنوان قربانی برای ویرانی صاحبانش که آن را مانند پسرشان می دیدند، تقدیم می شود. آنها شبانه وارد خانه زوج متاهل می شوند تا انتقام بگیرند. آنچه آنها می خواهند عدالت است: قربانی کردن دختر.
مادری برای درمان دختر اوتیسمیاش به خانه قدیمیشان میرود. درمان موفق به نظر میرسد، اما دختر با موجودات شیطانی ارتباط برقرار میکند که به دنبال انتقام از پدر خانواده هستند.
آنا مونتس د اوکا یک غواص المپیک برنده مدال طلا و یک قهرمان ملی را دنبال می کند، او با یک ورزشکار همکار که وارد عرصه سیاست شده است ازدواج کرده است اما آنا با ویکو، موسیقیدان، رابطه بدی دارد.
رویای دیگو این است که دستاوردهای بازی های ویدیویی خود را به کاوش های زندگی واقعی تبدیل کند. او کودکی خلاق و کنجکاو، مخترع و رهبر گروه دوستانش است. دیگو تابستان را با دوستانش در کمپی که توسط پومپیلیو کالدرون، یک کاشف عجیب و غریب و مشهور اداره می شود، سپری خواهد کرد. در آنجا مدالیونی پیدا می کنند که متعلق به پولا، مادربزرگ دیگو بود.