داستان امیلیو، دانش آموزی خجالتی و نه چندان باهوش که در یک مدرسه متوسطه محلی، همیشه عشق پنهانی به ناتالیا، بامزه ترین و باهوش ترین دختر کلاس را در سینه دارد. در آخرین روز سال تحصیلی، زمانی که بالاخره تصمیم می گیرد احساساتش را ابراز کند...
سه داستان جداگانه به این موضوع میپردازند که چگونه شرایط عادی به خشونت تبدیل میشوند. نمونهها شامل ترس پدری مشهور از ازدواج دخترش با یک افسر آمریکایی و حس فریبخوردگی شوهری خیانتکار پس از کشف خیانت همسرش هستند.
یک هتل خانوادگی در شهر ساحلی خیالی کانتالوآ در اسپانیا در سال 1905: عشق، باجگیری، حسادت، جنایت، کمدی، و نقشهها و توطئههایی که همگی شامل صاحبان هتل، مهمانان، کارآگاهان و کارمندان مسکونی میشوند.