ترزا، زن میانسالی است که به دلیل شرایطی خاص، تابستان را مجبور میشود با مادرش زندگی کند. این همزیستی اجباری باعث ایجاد تنش و در عین حال فرصتی برای نزدیک شدن و شناخت بیشتر مادر و دختر میشود.
ایسیار و فرناندو، دو جوان، در حال گذراندن سختترین تجربه زندگی خود هستند: فقدان یکی از والدین. اما این دو، به دلیل زندگی در دورانهای متفاوت، قادر به اشتراک گذاشتن غم و اندوه و راهکارهای مقابله با آن نیستند. فرناندو در سال 1977 در بیلبائو شاهد ربوده شدن پدرش توسط گروه ETA است و ایسیار در سال 2011 در ناوارا با بیماری لاعلاج مادرش روبرو میشود.
در اجلاس صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و تظاهرات ناراحت کننده مادرید، مانند دیگر پایتخت ها، شرکت بزرگ دکیا مصاحبات را نگه میدارد تا یکی از 7 متقاضی را جذب کند...
"ویکتور" مردی است که برای پیوستن به خانواده خود که گرد پدر بیمارش "مکس" آمده اند به پاریس می رود. در حالیکه تجارت خانوادگی روابط آنها را بر هم می زند، "مکس" نا امیدانه از او درخواست کمک می کند و...
فیدل یک کارگر جوان استوریایی است که پس از بسته شدن معدنی که در آن کار می کند، بیکار می ماند. او تصمیم می گیرد به همراه همسر و پسرش به مادرید برود تا از پادشاه توضیح بخواهد...
لوسی پس از مرگ غم انگیز همسرش، از خیانت های فراوان او باخبر می شود و به عنوان یک اقدام انتقام جویانه، ماجراجویی های خود را با مردانی که ملاقات می کند آغاز می کند....
کریس و دیگو را دنبال میکند که به تازگی از هم جدا شدهاند و هر دو مجبور میشوند به خانه والدین خود برگردند، اما همه چیز به سرعت خراب میشود زیرا زندگیهایی که زمانی تقسیم میشدند دوباره در هم تنیده میشوند.
یک هتل خانوادگی در شهر ساحلی خیالی کانتالوآ در اسپانیا در سال 1905: عشق، باجگیری، حسادت، جنایت، کمدی، و نقشهها و توطئههایی که همگی شامل صاحبان هتل، مهمانان، کارآگاهان و کارمندان مسکونی میشوند.