داستان سه زوج را روایت میکند. این زوجها بدون اطلاع از یکدیگر، یک خانه مشترک را برای تعطیلات تابستانی خانوادگی خود اجاره میکنند. همین موضوع باعث میشود که تعطیلات تابستانی آنها به تجربهای خندهدار و پر از چالشهای مربوط به مدارا و تحمل یکدیگر تبدیل شود.
در روزی که آخرالزمان فرا می رسد، توماس با خماری در میان عیاشی در یک فروشگاه مبلمان از خواب بیدار می شود. او ماه ها پیش با خبر پایان دنیا، همسر و دخترش را رها کرد. اما وقتی سیاره خطاکاری که قرار بود با زمین برخورد کند از کنار آن می گذرد، توماس بزرگی اشتباه خود را درک می کند. اکنون، او سعی خواهد کرد تا زندگی گذشته خود را بازیابد و از خانوادهاش بخشش بگیرد و پس از آخرالزمان، جهانی را بازسازی کند که دیگر هرگز مثل سابق نخواهد بود.