انریک مارکو، یک سندیکالیست اسپانیایی، به دروغ ادعا میکرد که از اردوگاههای کار اجباری نازیها جان سالم به در برده است. او حتی به عنوان رئیس یک گروه از بازماندگان هولوکاست فعالیت میکرد. این فیلم به برملا کردن دروغ او میپردازد.
هفت دوست قدیمی برای صرف شام دور هم جمع میشوند. اما زمانی که آنها تصمیم میگیرند تمام پیامکها و تماسهایی که دریافت میکنند را با هم به اشتراک بگذارند ، رازهایشان آشکار میشود و…
این فیلم که براساس رمان جنجالی « رتیل » نوشته تیری ژونکوئه ساخته شده ، روایتگر داستان یک جراح زیبایی به نام رابرت لدگارد ( آنتونیو باندراس ) است که در یک ویلای مجلل زندگی می کند. خدمتکار او در این ویلا زنی به نام ماریلا ( ماریسا پاردس ) است و در طبقه بالای ویلا هم دختری به نام ورا ( آلنا آنایا ) حضور دارد که بدنش توسط یک پوسته احاطه شده!
داستان مردی بنام «اوکسبال»، پدر مجرد دو کودک، که به خاطر درگیر شدن در دنیای خلافکاران زیرزمینی بارسلونا، زندگی اش دچار هرج و مرج شده است و از طرفی قصد قطع رابطه با همسر روان پریشش که از او طلاق گرفته، را دارد و ...
پدر آندريو آرزو دارد ،پسرش ادامه تحصيل داده و به خواسته اش که پزشک شدن است برسد تا مجبور نباشد مثل خانواده اش در کارخانه و مزرعه کار کند . شهردار شهر که قبلا از خواستگاران مادر آندريو بوده، در پي گرفتن انتقام است . پدر آندريو که خود قرباني دسيسه هاي شهردار است به شهردار پيشنهاد مي دهد که حاضر است در مقابل اقدام آنها براي ادامه تحصيل پسرش …
اسپانیا، قرن 17 میلادی. دیگو آلاتریست ( ویگو مورتنسن )، سرباز شجاع و قهرمان، برای پادشاهش مبارزه می کند. بهترین دوست او، بالبوئا در یک دام می افتد، و در حالی که چیزی به پایان عمرش نمانده، پسر بچه اش را به دیگو می سپارد...
در اجلاس صندوق بین المللی پول و بانک جهانی و تظاهرات ناراحت کننده مادرید، مانند دیگر پایتخت ها، شرکت بزرگ دکیا مصاحبات را نگه میدارد تا یکی از 7 متقاضی را جذب کند...
مردی (کارملو گومز) که با به چالش کشیدن دیگران به ضربات پنالتی امرار معاش می کند، پس از رسیدن به یک روستای آستوریایی، عاشق یک مادر مجرد (ماریبل وردو) می شود...
داستان فیلم درباره نویسندی نوگرای اسپانیایی"میگوئل د اونامونو" است که پس از کودتای نظامی سال 1936 با خود و آرمانهایش روبرو می شود. او علاوه بر نوشتههای خود نقش مهمی در روشنفکری در اسپانیا داشته است و ....
داستان درباره شخصی به نام لورا (پنهلوپه کروز) هست که در آرژانتین و در شهر بوئنوس آیرس زندگی میکند، او به همراه فرزندانش برای شرکت در یک جشن به شهری در نزدیکی مادرید که در آن بزرگ شده است برمیگردد. در این سفر که پیشبینی میشد به تجدید دیدار از اعضای خانواده خلاصه شود، رویدادهای غیرمنتظرهای به وقوع میپیوندد که بر روند زندگی لورا و خانوادهاش تأثیر میگذارد.
خوآکین مانچادو با قاطعیت تمام بر امپراطوری مواد مخدر خود در بندر بارسلونا فرمانروایی میکند. اما با ورود یک محموله جدید، اوضاع به هم میریزد و هم تجارت او و هم خانوادهاش در معرض خطر قرار میگیرند.
همیشه بازی های روانشناسانه زیادی بین کاراگاهان و مضنونین در اتاق های پرتنش بازجویی وجود دارد و گاهی برای رسیدن به جواب باید هزینه های اخلاقی و معنوی نیز پرداخت کرد.