مونسه، زنی مطلقه، برای آخرین بار تصمیم میگیرد تا با خانوادهاش که مدتی است او را نادیده گرفتهاند، دور هم جمع شود و از این فرصت نهایت استفاده را ببرد.
داستان این فیلم اقتباسی از زندگی واقعی «رامون سم پدرو» است. رامون که در ابتدای جوانی قطع نخاع شد ۳۰ سال تلاش کرد تا دادگاه حق مرگ آسان را برایش به رسمیت بشناسد تا بتواند به زندگی خود پایان دهد. فیلم ما را به درون زندگی پررنج و دشوار رامون می برد. خانواده ای که او را بسیار دوست دارند و دوستان و غریبه هایی که بدون درک رنج عظیمی که می کشد سعی دارند به او امید به ادامه زندگی بدهند… سرانجام پس مخالفت دادگاه با درخواست او، تصمیم شخصیاش را برای تن ندادن به ادامه زندگی در حالت فلج به کمک یکی از دوستان خود به اجرا در آورد …
در 9 نوامبر 1989 (همان روز که دیوار برلین سقوط می کند)، نیکو یک پسر 12 ساله است که علاقه مند به فیلم برداری است، و به همراه مادرش زندگی میکند. یک شب، زمانی که یک طوفان 72 ساعته شروع می شود، نیکو یک صحنه خشونت آمیز از طریق پنجره در خانه همسایه اش، آنگلو پریتو را تماشا می کند و...
پیتر هارپر آهنگساز، که از طلاق به خود می پیچد، به یک خانه ساحلی ایرلندی منزوی می رود تا الهام بگیرد. کلبه منزوی ترمور بیچ عالی به نظر می رسد تا اینکه طوفانی خشمگین در یک شب سرنوشت ساز رخ می دهد و نقشه های او را به هم می زند.