پدری به همراه پسرش وارد یک مهمانی رِیو در دل کوههای جنوب مراکش میشوند. آنها به دنبال «مار» (Mar)، دختر و خواهر خانواده هستند که ماهها پیش در یکی از این مهمانیهای شبانهروزی ناپدید شده است. در میان موسیقی الکترونیک و فضایی سرشار از آزادی ناآشنا، آنها عکس او را به طور مداوم به حاضران نشان میدهند. در حالی که امیدشان رو به افول است، تسلیم نمیشوند و به دنبال گروهی از شرکتکنندگان میروند که عازم آخرین مهمانی در بیابان هستند.
دو دختر ناپدید میشوند. پلیس تازهکار، پل شارتیه، به یک واحد مخفی که یک مجرم را تعقیب میکنند، میپیوندد. پس از اینکه این عملیات با شکست مواجه میشود، شارتیه که از محدودیتهای قانونی ناامید شده، شخصاً به دنبال مجرمان میرود.
نویسندهای بعد از پیروزی در نوشتن آخرین کتابش در فرانسه به کشورش برمیگردد؛ اما او با یک بحران روبهرو میشود و دیگر نمیتواند اثری را خلق کند. او قبول میکند که با یک سفیر در ترجمه همکاری داشته باشد و رابطهای پیچیده بین آنها شکل میگیرد...
پل شاتو تتارد 48 ساله عاشق زن جوانی می شود که به عنوان پیشخوان در مترو کار می کند. هنگامی که وی تصمیم به ازدواج با زن جوان می گیرد، مادرش یک کارآگاه خصوصی را استخدام می کند تا ثابت کند که او به پسرش خیانت می کند...
رزا که در آستانه ۴۵ سالگی قرار دارد، ناگهان متوجه میشود که تمام عمرش را صرف خدمت به دیگران کرده است. از این رو تصمیم میگیرد همه چیز را پشت سر بگذارد، سکان زندگی خود را به دست بگیرد و رویای خود را برای راهاندازی کسبوکار شخصی دنبال کند.
آن والبرگ یک سلبریتی در دنیای عطر است. او عطر میسازد و استعداد باورنکردنی خود را به شرکتهای مختلف میفروشد. او به عنوان یک دیوا، خودخواه، خوش خلق زندگی می کند. گیوم راننده جدید او و تنها کسی است که از ایستادن در برابر او ترسی ندارد...
زن جوانی با گذشته ای فاجعه بار به پاریس نقل مکان می کند. وقتی او یک زن می شود و فکر می کند که بالاخره از سایه های گذشته خود رها شده است، برخی از شخصیت ها ظاهر می شوند و او این شانس را پیدا می کند که به یک قهرمان منحصر به فرد تبدیل شود...
گروهی از امدادگران به منطقه ای دور افتاده در شبه جزیره بالکان می روند تا مشکل کمبود آب آشامیدنی در آنجا را بررسی و حل کنند اما این در حالی است که یک گروه نظامی داخلی، آن منطقه را برای استقرار خود انتخاب کرده است...
فروشنده اسبی به نام “مایکل کولهاس” در قرن شانزدهم به همراه خانواده خود زندگی خوبی را سپری می کند. وقتی لردی با وی با بی عدالتی رفتار می کند، کولهاس ارتشی را فراهم ساخته و برای بدست آوردن حق خود به مبارزه میکند …
"فرانک آدرین" پس از سرقت موفق یک بانک دستگیر می شود اما موفق می شود پس از دستگیری پولها را در مکانی نامعلوم مخفی کند.اما تنها پلیس نیست که در جستجوی پولهاست و …
مادرید، در قرن هفدهم. آمبروزیو که در آستان یک صومعه رها شده است توسط کاپوسین ها بزرگ شده است. پس از تبدیل شدن به یک راهب، او تبدیل به یک واعظ بیرقیب میشود که موعظههایش جمعیت را به خود جلب میکند و تحسین همگان را به همراه دارد. آمبروسیو که به دلیل سختگیری شدید و فضیلت مطلقش تحسین شده است، مطمئن است که از هر وسوسه ای در امان است. اما...
درست همانطور که چهار دوست مسابقهای که از از دست دادن پول خسته شدهاند، در آستانه ترک قمار هستند، سرنوشت به شکل آقای پل در میآید. او که در محافل مسابقه ای و پلیس شناخته شده است، به دوستان پیشنهاد می کند که اسب خود را بخرند...
وقتی همسر “سوزانه پویول” توسط کارمندانش به گروگان گرفته می شود، او کنترل تجارت خانوادگی را به عهده گرفته و ثابت می کند رهبری بی نظیر است. اما با از راه رسیدن معشوق سابقش، پیچیدگی وارد زندگی شخصی و حرفه ای او می شود...
سوزان، مادری پولدار و متاهل است که از زندگی بورژوا و کسالتبارش خسته شده است. او تصمیم میگیرد بهعنوان فیزیوتراپ به دنیای کار برگردد و مطب کوچکی در حیاط خلوت خانهشان بسازد. سوزان در خلال استخدام معمار برای ساخت مطب، عاشق او میشود...
«کارمن» (خیل)، مادر «اوفلیا» (باکرو)، به تازگی با «ویدال» (لوپس) سروان بی رحم ارتش «ژنرال فرانکو» ازدواج کرده است. خیلی زود «اوفلیای» کوچک، که تازه خانواده اش در یکی از دهکده های دور افتاده ی اسپانیا خانه گرفته، در دنیای تخیلی خود غرق می شود و وارد هزارتویی می شود که «پان» (جونز) موجودی افسانه ای، بر آن حکم می راند… این فیلم ساخته گیلرمو دل تورو کارگردان فیلم های پسر جهنمی و تیغ ۲ است.
«اوکوی» یک دکتر خوش قلب نیجر، و «سنای» خدمتکاری ترکی، هردو در هتلی در لندن مشغول به کار هستند. معاملات مواد مخدر، و انواع خلاف در این هتل صورت می گیرد، اما زمانی که اوکوی یک قلب انسان را در یکی از توالت های هتل می یابد، متوجه میشود که چیزی فراتر از جرایم رایج در این هتل جریان دارد...
"هنری" و "میشل" از دوران دبیرستان هم را می شناسند.آنها به طور اتفاقی یکدیگر را برای بار دیگر ملاقات می کنند و "هری" خود را وارد زندگی "میشل" می کند اما اوضاع به طرز بدی تغییر می کند و...
خوآکین مانچادو با قاطعیت تمام بر امپراطوری مواد مخدر خود در بندر بارسلونا فرمانروایی میکند. اما با ورود یک محموله جدید، اوضاع به هم میریزد و هم تجارت او و هم خانوادهاش در معرض خطر قرار میگیرند.