هنگامی که یک مامور اطلاعاتی به دیجیای که دیگر در اوج نیست، پیشنهاد میدهد تا رقیب جوانش را از میدان به در کند، او این پیشنهاد را شانسی برای بازگشت به دوران اوج خود با یک آهنگ پرمخاطب تلقی میکند.
چوپانی از اهالی جزیره کُرس حاضر نمیشود زمینهای ساحلی خود را به تبهکاران بفروشد. او پس از آنکه پسر یکی از گانگسترها را که برای تهدیدش آمده بود به شدت زخمی میکند، هدف یک تعقیب و گریز بیامان و خشونتآمیز قرار میگیرد.
فرانک لازاروف پس از جان سالم به در بردن از یک سوء قصد، متوجه ربوده شدن همسرش میشود. او برای نجات همسرش وارد ماجرایی پیچیده میشود که او را به گذشتهاش مرتبط میکند.
دو دختر ناپدید میشوند. پلیس تازهکار، پل شارتیه، به یک واحد مخفی که یک مجرم را تعقیب میکنند، میپیوندد. پس از اینکه این عملیات با شکست مواجه میشود، شارتیه که از محدودیتهای قانونی ناامید شده، شخصاً به دنبال مجرمان میرود.
این داستان زندگی آنتونیا، عکاس جوان اهل کورسیکا است که در دوران آشوبهای سیاسی جزیره، از دهه هشتاد تا اوایل دهه دو هزار، تجربههای مختلفی را در زندگی شخصی و اجتماعی پشت سر میگذارد. او در این مدت، شاهد تغییرات و تحولات نسل خود بوده است.
زنی که با قاچاق حیوانات عجیب و غریب و کالاهای غیرقانونی امرار معاش میکند و هم یک اپلیکیشن عرفانی طراحی کرده، پس از وقوع یک حادثه تلخ با مشکلات جدی روبرو میشود.
یک فعال محلی و یک شهردار جوان در مورد نحوه اداره حومه فقیرنشین خود اختلاف نظر دارند. فعال خواهان تغییرات اساسی و سریع است، در حالی که شهردار رویکردی تدریجی و محتاطانهتر را ترجیح میدهد.
در سال ۱۹۵۸ و در دوران جنگ سرد، دو دانشمند با دو ایدئولوژی و دو جهانبینی متفاوت، در انستیتوی علمی وینچا واقع در نزدیکی بلگراد، رقابتی را برای بقا آغاز کردند.
داستان فیلم حول محور یک ماما مهربان میچرخد که درگیر مشکلات شخصی خود و بارداری بهترین دوستش است. در یک اتفاق غیرمنتظره، او با یکی از آشنایان گذشتهاش روبرو میشود.
دالوا ۱۲ ساله است و مثل یک زن لباس میپوشد و زندگی میکند. او تحت تاثیر پدرش است که او را به جای همسرش که از او جدا شده، میپندارد. یک روز، دالوا به زور از خانه برداشته میشود و به یک پناهگاه اضطراری برای قربانیان سوءاستفاده منتقل میشود. در آنجا، او با جیدن ، یک کارگزار اجتماعی، و سامیا یک نوجوان خشمگین، آشنا میشود. دالوا شروع به بازسازی زندگیاش مثل یک دختر مثل هم سن و سالهایش میکند...
سباستین پس از دزدیدن یک کنسول بازی ویدیویی از مهاجران، سعی می کند آن را به پاتریک، بفروشد. تا اینجا هیچ اتفاقی نیفتاده است. اما هنگامی که یک خواننده رپ به تازگی از زندان خارج می شود ، پاتریک و سباستین تبدیل به بدخواهان تحت تعقیب فرانسه می شوند...
زن جوانی با گذشته ای فاجعه بار به پاریس نقل مکان می کند. وقتی او یک زن می شود و فکر می کند که بالاخره از سایه های گذشته خود رها شده است، برخی از شخصیت ها ظاهر می شوند و او این شانس را پیدا می کند که به یک قهرمان منحصر به فرد تبدیل شود...
فرانک و سایمون هر دو پلیس فداکار و خوبی هستند ، اما یک اشتباه وحشتناک باعث میشود که زندگی سایمون دچار مشکل شود و ماجرای اصلی از آنجا آغاز میشود که پسرش توسط قاتلان ربوده میشود و ...
پلیسی برای پیوستن به تیپ ضد جرم مونتفرمیل به پاریس نقل مکان می کند. او از دنیایی زیرزمینی پرده برداری کرده که تنش های میان گروه های مختلف در آن ادامه ی داستان را رقم می زند.
در سال 1993 میلادی، در کشور بوسنی و هرزگوین، قطاری مسافربری در جریان عملیات پاکسازی قومی توسط نیروهای شبهنظامی متوقف شد. در این میان که نیروهای شبهنظامی بیرحمانه اقدام به خارج کردن غیرنظامیان بیگناه از قطار میکردند، تنها یک مرد از میان پانصد مسافر شجاعت به خرج داد و در برابر آنها ایستادگی نمود.
این فیلم روایتگر داستان یک خلافکار به نام فارس است که میخواهد شغلش را تغییر دهد. بدین منظور اون باید آخرین کار خود را برای مافیا در اسپانیا انجام دهد. اما این موضوع به نحوی به مادر او نیز مرتبط میشود و…
در شب حملات پاریس. کریستل نیز مانند سایر نقاط کشور در شوک به سر می برد. صبح روز بعد، او به سرعت با گروهی از قربانیان ارتباط برقرار می کند و زمانی که ایده ایجاد یک گروه حمایتی برای بازماندگان مطرح می شود، کریستل در زنده کردن آن نقش اساسی دارد. با این حال، مشخص میشود که ارتباط او با این تراژدی آنطور که به نظر میرسد نیست و تهدید میکند تا شبکه عمیقتری از دروغها را باز کند.
داستان از جایی شروع میشود که کاراگاه خصوصی نائومی، استخدام شده تا به هر قیمتی الماس های مفقوده سرقتی را پیدا کند…… از سوی دیگر مامور پلیس خلیل نیز به دنبال الماس های سرقتی است. تحقیقات این دو را به آنسوی اروپا جایی که سایه ها اتفاقات را رقم می زنند می برد….