یک کارگر چاپخانه که همزمان رهبر یک اتحادیه کارگری نیز هست، مبلغ ۱۰۰ میلیون یورو به او ارث میرسد. این ثروت کلان به جای آنکه خوشبختی برای او به همراه بیاورد، باعث میشود شغل خود را از دست بدهد و زندگی مشترکش نیز به خطر بیفتد.
وکیلی که به بیماری نادری دچار است و او را از دروغ گفتن باز میدارد، سفری زمینی در سرتاسر فرانسه را آغاز میکند. این اثر، فانتزیای موسیقایی است که در آن، سازهای ترومپت و پیانو با یکدیگر تلفیق شدهاند. موسیقی این اثر، ساختهی ابراهیم معلوف است.
در سال ۱۹۵۸ و در دوران جنگ سرد، دو دانشمند با دو ایدئولوژی و دو جهانبینی متفاوت، در انستیتوی علمی وینچا واقع در نزدیکی بلگراد، رقابتی را برای بقا آغاز کردند.
برنادت پس از سالها تلاش پنهانی برای انتخاب همسرش به عنوان رئیس جمهور، انتظار داشت که در نهایت به موقعیتی که لیاقتش را دارد در کاخ الیزه دست یابد. اما این اتفاق نیفتاد و ...
دوستان ایو برای جشن تولد 50 سالگی او برنامه ریزی کرده بودند که او را به پاروس، جزیره آفتابی یونان ببرند. اما به دلیل لغو پرواز، تعطیلات در خانه خانوادگی ایو در بریتانی برگزار خواهد شد...
دِلفین و ایوان طلاق میگیرند. در حالی که وضعیت مالی ایوان به او اجازه نمیدهد خانهای پیدا کند، او به یاد میآورد که 20 درصد از خانه همسر سابقش را در اختیار دارد. سپس او به زندگی با دلفین - در 20 درصد سهم خود - باز میگردد. این دو زوج سابق، لذتهای همخانه شدن اجباری را کشف خواهند کرد...
تئاتر لوئیجی در آستانه تعطیلی است و او فقط یک شب فرصت دارد تا آن را نجات دهد. در تلاش برای انجام این کار، او و دوستش، فیزا، در سراسر پاریس سفر می کنند تا کسی را پیدا کنند که بتواند اجرا کند...
"کوشیز" و "ژیلو" ، دو شکارچی جایزه بگیر ، به دنبال یک تلفن دزدیده شده هستند که در آن اطلاعاتِ با ارزشی وجود دارد، در میان راه آن ها با افراد مختلفی ملاقات میکنند و ..
سی سال پیش، اندری سیمینویچ فیلیپوف، رهبر مشهور ارکستر بولشوی به دلیل استخدام یک نوازندهی یهودی از کار اخراج میشود. اکنون به طور اتفاقی متوجه میشود که تئاتر پاریس از ارکستر بولشوی دعوت کرده تا در آنجا برنامه اجرا کنن، با شنیدن این خبر تصمیم میگیرد که نوازندگان قدیمی خودش را دور هم جمع کند و در تئاتر پاریس به جای ارکستر بولشوی، برنامه اجرا کند..
آلن با ناتالی ازدواج می کند ، اما از خانواده بزرگ و پر سر و صدای او خسته می شود . او از نصیحتهای برادرشوهرش، انتقادهای او، و اینکه همیشه در مورد او قضاوت میشد، خسته می شود . او با ناتالی صحبت کرده و از او می خواهد که با خانوادهاش صحبت کند. با حمایت ناتالی، آلن توانست با خانوادهاش مرزهایی تعیین کند و استقلال خود را به دست آورد...
مدیر تور، ریچارد داسیر، با باختن در پوکر به مافیای آفریقای جنوبی، دردسر بزرگی برای خودش میسازد. او که در مقابل بیرحمترین پدرخوانده آفریقا، آقای چارلز، قرار میگیرد، با دو گزینه روبرو میشود: یا مردان چارلز، باکو را میکشند، یا او یک توریست اضافی را به سفر سافاری آیندهاش اضافه کند و از تحویل امن یک کیف قفل شده اطمینان حاصل کند. کاری که ساده به نظر میرسد...
یکی برای شروع یک رابطه خجالتی است و دیگری آنقدر ناآرام است که بتواند در یک رابطه بماند. آیا دوستی آنها به آنها کمک می کند تا زن مناسبشان را پیدا کنند؟..