۲۴ سپتامبر ۱۹۱۴ ارتشهای آلمان بریتانیا و فرانسه در جریان جنگ جهانی اول در بلژیک با هم میجنگیدند. شب کریسمس جنگ را تعطیل میکنند تا دست کم برای چند ساعت کریسمس را جشن بگیرند. در ارتش آلمان یکی از سربازان که سابقه خواندن در اپرا را نیز دارد شروع به خواندن ترانه کریسمس مبارک میکند. صدای خواننده آلمانی را سربازان جبهه های دیگر میشنوند و با پرچمهای سفید به نشانه صلح از خاکریز بالا می آیند و بسوی ارتش آلمان میروند.آنشب سربازان ۳ ارتش در کنار هم شام میخورند و کریسمس را جشن میگیرند ولی هر ۳ فرمانده توافق میکنند که از روز بعد صلح شکسته شود و جنگ را از سر بگیرند...
یکی از اولین نقاشان زن مشهور بود. این فیلم داستان جوانی او را روایت میکند، زمانی که او تحت هدایت و حمایت پدرش، نقاش Orazio Gentileschi قرار داشت. کنجکاوی حرفهای او در مورد ...
هنگامی که نلی، زنی که به تازگی طلاق گرفته است، به طور اتفاقی با ام . آرنود، فروشنده بالغی که به تازگی بازنشسته شده است، آشنا می شود ، رابطه عجیب و خاصی بین این دو شکل می گیرد ...
خانم M. هر روز صبح در دریا می گذرد تا درد خود را التیام بخشد. اما او آنطور که وانمود می کند نیست: او همراه با شریک خود پومپیلیوس زندگی مجلل خود را با کلاهبرداری و باج گیری تأمین می کند. عاشق شدن در جوانی....
پائول دانچه مالک یک شرکت رو به رشد است که با پسر و همسرش کار میکند ولی دردسر او وقتی شروع میشود که دختر ناتنی اش با یکی از همکارانش رابطه برقرار میکند و ...
بازرس استنیلند طبق عادت، تلاش میکند خود را در موقعیت مقتول، که این بار یک پیانیست ناموفق است، قرار دهد. در این هنگام، باربارا، معشوقه قربانی، وارد آپارتمان میشود. بازرس با خود میاندیشد: «این زن، بدجنسی از سر و رویش میبارد». باربارا که از حضور بازرس غافلگیر شده، بلافاصله خود را مرتکب قتل معرفی میکند. با این حال، بازرس قانع نمیشود زیرا شواهد کاملاً با اعتراف او مطابقت ندارد.
در جنوب فرانسه، در یک شهر بسیار کوچک، شهردار، که همچنین صاحب یک قلعه و تعدادی گاوها می باشد، همچنین در انبار شراب با برخی از مردم: داروخانه، دامپزشکی و ...
فیلم کمدی سیاهی در مورد انزوا و تنهایی دنیای مدرن بوسیله ماجراجویهای سه مرد را به تصویر می گذارد.ابتدا "آلفونس" مردی بیکار معرفی می شود.همسایه او یک بازرس پلیس است و مرد سوم قاتل همسر "آلفونس" است که وارد ماجرا می شود...
یک نامزد انتخاباتی که یک قاتل فراری او را تعقیب میکند، پسرعموی شبیه به خودش را که یک بازیگر ناموفق است، به جای خود میگذارد تا در انظار عمومی ظاهر شود.