مادلین، پیرزنی که در حومه پاریس زندگی میکرد، برای سکونت در یک خانه سالمندان، به آن سوی شهر میرفت. راننده تاکسی که او را همراهی میکرد، با حوصله، از مکانهایی که در زندگی مادلین نقش داشتند، عبور کرد. این مکانها شامل خانه قدیمیاش، مدرسه دوران کودکیاش، محل کارش و پارک مورد علاقهاش بود. مادلین با دیدن این مکانها، خاطرات گذشتهاش را مرور کرد و احساسات مختلفی را تجربه کرد.
ادموند موری درحال رانندگی در قلب ارتفاعات ، با گریه همسر سابقش متوجه میشود پسر 7 سالهشان در اردوگاه ناپدید شده است. خیلی زود مشخص میشود که پسرشان ربوده شده و اکنون ناامیدی آنها را فرا میگیرد و...
در سال 1940 ، ارتش آلمان وارد خاک فرانسه میشود ، به دستور رئیس جمهور ، مردمان آنجا مجبور به تسلیم شدن و ترک آنجا به سمته ساحل میشوند ، در این میان پائول شهردار آنجا به کمک مردم می آید..
متخصص اطفال "الکساندر بک" همسر خود "مارگات بک" را از دست می دهد.او 8 سال قبل به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده بود و "الکساندر" مضنون اصلی پلیس بود.وقتی دو جسد نزدیک جائی که "مارگات" انداخته شده بود پیدا شد پلیس دوباره پرونده را باز کرد و "الکساندر" مضنون اصلی شد.ماجرا وقتی پیچیده شد که او ایمیلی دریافت کرد که نشان می داد "مارگات" زنده است..
۲۴ سپتامبر ۱۹۱۴ ارتشهای آلمان بریتانیا و فرانسه در جریان جنگ جهانی اول در بلژیک با هم میجنگیدند. شب کریسمس جنگ را تعطیل میکنند تا دست کم برای چند ساعت کریسمس را جشن بگیرند. در ارتش آلمان یکی از سربازان که سابقه خواندن در اپرا را نیز دارد شروع به خواندن ترانه کریسمس مبارک میکند. صدای خواننده آلمانی را سربازان جبهه های دیگر میشنوند و با پرچمهای سفید به نشانه صلح از خاکریز بالا می آیند و بسوی ارتش آلمان میروند.آنشب سربازان ۳ ارتش در کنار هم شام میخورند و کریسمس را جشن میگیرند ولی هر ۳ فرمانده توافق میکنند که از روز بعد صلح شکسته شود و جنگ را از سر بگیرند...