مرد جوانی که متهم به کودک آزاری است به یک زندان نیویورکی فرستاده می شود. وقتی دیگر زندانیان از جرم او آگاه می شوند، زندگی برای او به شدت سخت می شود و.....
«رندل پاتریک مک مورفی» (نیکلسن) برای خلاصی از مقررات سخت زندان و کار اجباری روزمره خود را به دیوانگی می زند و به یک آسایشگاه روانی فرستاده می شود. خیلی زود آن جا را زندانی نفرت انگیزتر می یابد که پرستاری سادیست، «میلدرد راچد» (فلچر)، آن را اداره می کند ……
«ستوان گاربر» (ماتا) باخبر میشود که چهار فرد مسلح – «آقای آبی» (شا)، «آقای سبز» (بالسام)، «آقای خاکستری» (الیزوندو) و «آقای قهوهای» (هیندمن) – یک قطار زیرزمینی پُرجمعیت (پلهم 123) را ربودهاند و تقاضای یک میلیون دلار باج کردهاند. یک ساعت برای تحویل پول فرصت داده شده و اگر تأخیر بشود، آنان در هر دقیقه یک مسافر را میکشند. در حالی که سیستم متروی نیویورک تقریباً متوقف شدهاست. «آقای آبی» تقاضاهایش را با بیسیم به «گاربر» میگوید. شهردار (والاس) پس از ترددیدهای بسیار، بالاخره با پرداخت پول موافقت میکند و در نهایت پول درست بهموقع تحویل داده میشود…