محبوبیت جنیفا با ورود همسایهای جدید و مرموز به نام لابستر و پیشی گرفتن او در امور خیریه، کمرنگ میشود. در همین حین، جنیفا و دوستانش در غنا، به دلیل جا ماندن یک بسته مواد مخدر در خانه اجارهایشان، با یک قاچاقچی خطرناک روبهرو میشوند.
زمانی که پدر فرزندانش وارد زندگی آنها می شود و به طور کامل توجه آنها را به طرف خود جلب می کند ، یک مادر مجرد در حال مبارزه با بدترین کابوس خود روبرو می شود...
بوسولا برای همیشه از عشق بدشانس بوده است. او تحت فشار جامعه و والدینش برای گره زدن به ازدواج به عنوان وسیله ای برای رهایی خانواده اش از فقر، سرانجام با تونجی یک مرد کامل آشنا می شود . در ابتدا، بوسولا در تلاش است تا بفهمد چرا یک میلیاردر ترجیح می دهد با او ازدواج کند، اما پس از اینکه پیشنهاد ازدواج او را می پذیرد، یک سری کشفیات نگران کننده او را به حقیقتی هدایت می کند که هرگز تصورش را هم نمی کرد...