Dave Humphries

پس از مرگ دخترش، جولیا لوفتینگ، خانه دار ثروتمند آمریکایی به لندن نقل مکان می کند تا زندگی خود را دوباره شروع کند. همه چیز خوب به نظر می رسد تا زمانی که او توسط ارواح دیگر کودکان در حالی که برای خودش سوگواری می کند تسخیر می شود...

جیمی کوپر از شغل و والدینش متنفر است. او به دنبال تسلی خاطر با گروه مددکاری، اسکوتر سواری و مواد مخدر خود است، اما ناامید می شود...

فونتین خالد همسر یک تاجر ثروتمند اما خسته‌کننده است. او پول شوهرش را صرف کلوپ شبانه‌ی خود، به نام هوبو، و مهمانی کردن می‌کند.