این فیلم، ادای احترامی است به هنرمند جوانی که دارای استعدادی خالص و نامحدود است. همچنین به روابط عمیق و خلاقانهی او با مربیان و افراد تأثیرگذار در زندگی هنریاش میپردازد.
مردی به نام “Abe” در سن سی سالگی با پدر و مادر خود زندگی می کند و برای پدرش کار می کند و علاقه زیادی به جمع کردن اسباب بازی اسب سیاه دارد. او تلاش می کند تا رابطه ای با میراندا برقرار کند و با او ازدواج کند اما ...
در حالیکه "مالتازارد" هفت فوت قد و "آرتور" به اندازه دو اینچ کوچک شده اند، قهرمانان ما مجبور هستند راهی برای بازگشت به اندازه طبیعی خود پیدا کرده و به کمک دوستان خود با "ام" شرور مبارزه کنند...
:آرتور بعد از گذراندن امتحاناتی سخت،به عنوان پسر جنگلی برگزیده شد و او یک پیام حاوی درخواست کمک از پرنسس سلنیا دریافت می کند که توسط مالتازارد شرور گرفتار شده است و آرتور برای نجات پرنسس دست بکار می شود….
شهر پسييک در نيوجرزي. »مايک« (دف) در مغازه کرايه ي فيلم (هاي VHS) به نام »لطفا سر کنيد« کار مي کند. در غياب صاحب مغازه (گلاور) دوست »مايک«، »جري« (بلک) ناخواسته باعث پاک شدن تمام فيلم ها مي شود. در اين جا »مايک« و »جري« تصميم مي گيرند براي جلب رضايت مشتريان، به خصوص »خانم فيلويچ« (فارو) خود به بازسازي فيلم هاي پاک شده اقدام کنند.
دربزرگ آرتور مدتهاست گم شده. آرتور به دنبال اوست و از روی علائم به جا مانده متوجه می شود که او در سرزمین مینی مویهاست. مینی مویها (The Invisibles) موجودات کوچکی هستند که با ذره بین هم دیده نمی شوند……
«کاترين» (استايلز) و «رابرت تورن» (شرايبر)، ديپلمات امريکايي، کودک نوزادي را به فرزندي قبول مي کنند. اما «تورن» حقيقت را پس از چند سال و خيلي دير مي فهميد، اين که کودک، پسر بچه اي به نام «ديمين» (ديوي - فيش پاتريک)، همان ضد - مسيحي است که قرن ها پيش در کتب مقدس از آن سخن به ميان رفته است.
داستان «دختران آمریکایی» که در سال ۱۹۰۴ اتفاق میافتد، حول محور سامانتا میچرخد؛ دختری که به خانه مادربزرگش نقل مکان میکند و یاد میگیرد چگونه یک خانم جوان اصیل ویکتوریایی شود.
مارکو همیشه می خواسته تا ازدواجی شبیه به ازدواج پدر و مادر خودش داشته باشد. او به تازگی پیشنهاد دوست پسرش مت را پذیرفته ، اما او به آینده خود با مت سوء ظن پیدا میکند و…
وقتی "جک" و "سالی" اعلام می کنند قصد دارند از هم جدا شوند،این خبر بهترین دوستان آنها "گیب" و "جودی" را غافلگیر می کند.این اتفاق باعث می شود ازدواج آنها به مرور از هم گسیخته شده و هر کدام به شخص دیگری علاقه مند می شوند...
دههٔ ۱۹۲۰، در شهری بینام، تاخت و تاز آزادانهٔ یک قاتل بیرحم وحشتی عمومی برانگیخته و باعث شده مردم از رفت و آمد شبانه منع شوند. یک شب مهآلود ̎کلایتمن̎ ( آلن)، کارمند دون پایه به رغم خواست خودش همراه گروهی از مردم میشود که در پییافتن قاتلاند. همزمان ̎ایرمی̎ (فارو) که در یک سیرک کار میکند، سرخورده از بیوفائی دوستش، دلقک سیرک (مالکوویچ) بارش را میبندد و در خیابانها سرگردان میشود. دکتری (پلیزنس) که ̎کلاینمن̎ با او ملاقات کرده، کشته میشود و همه به ̎کلاینمن̎ مظنون میشوند..
"آلیس تیت" مادر دو کودک،پس از شانزده سال زندگی مشترک،عاشق نوازنده ساکسیفون "جو" می شود.پس از دچار شدن به کمر درد او به "دکنر ینگ" مراجعه کرده و متوجه می شود که درد او ارتباطی به کمرش نداشته و مربوط به ذهن و قلبش می شود.گیهان جادوئی "دکتر ینگ" به "آلیس" قدرتهای عجیبی می دهد و...
«جودا رزنتال» (لندو)، چشم پزشکي که مورد احترام خانواده، دوستان و هم کارانش است، در خفا با «دولورس» (هيوستن) رابطه دارد. «دولورس» که از پنهان کاري خسته شده، تهديد مي کند که رابطه شان را بر «ميريام» (بلوم)، همسر «جودا» آشکار خواهد کرد. «جودا» نگران و دستپاچه با ترغيب برادرش که با تبهکاران در ارتباط است، به کشتن «دولورس» رضايت مي دهد.
هنرمندی میانسال به دستیار زیبا و جوان خود علاقه مند می شود،دختری 12 ساله در هتلی گرانقیمت زندگی می کند و وکیلی عصبی همراه با مادر خود سه داستان این فیلم را تشکل می دهند...