تیمی از بومیان آمریکا که در نیومکزیکو به بسکتبال میپردازند، پس از از دست دادن بهترین بازیکن خود، باید با هم متحد شوند تا بتوانند به رقابت برای قهرمانی ایالتی ادامه دهند.
یک سرخپوست پیر و نوه 16 ساله اش در حال رانندگی به سمت داکوتای جنوبی هستند، در طول راه پدربزرگ برای نوه اش داستان ها و افسانه هایی از سرخپوستان قدیم را تعریف میکند و...
"لایل جنسن" دست به کارهای خشونت بار و ناگهانی زده و به مرکز تعلیم و تربیت جوانان فرستاده می شود. جوانان دیگری با مشکلات بزرگ در آن مرکز نگهداری می شوند. او به بیماران و کارکنان مرکز رابطه برقرار می کند و...
جوان سرخپوست "توماس" عینک بزرگ به چشم زده و داستانهایی را تعریف می کند که هیچکس علاقه ای به شنیدنش ندارد. پدر و مادر او در یک آتشسوزی کشته شده اند و "آرنولد" او را نجات داده است. پس از مرگ "آرنولد" او به همراه پسر او "ویکتور" تصمیم می گیرند بقایای او را به خانه بازگردانند و...
یک سرخ پوست آمریکایی که به تازگی از زندان آزاد شده، پیشنهادی پنجاه هزار دلاری برای شکنجه شدن تا سرحد مرگ در یک فیلم نژاد پرستانه را دریافت می کند و او با قبول کردن این پیشنهاد می تواند خانواده مصیبت زده اش را نجات دهد و...
یک صاحب کتابفروشی مصمم در تولسا، به عنوان یک روزنامهنگار تحقیقی، به بررسی فساد محلی میپردازد. وقتی گزارشهای او ارتباطات شومی را آشکار میکند، او باید هم از خانوادهاش و هم از حقیقت محافظت کند.
مایا لوپز باید با گذشتهاش روبرو شود، دوباره با ریشههای بومی آمریکاییاش ارتباط برقرار کند و اگر امیدی به پیشرفت داشته باشد، معنای خانواده و جامعه را بپذیرد.